به گزارش پایگاه پایگاه فرهنگی اجتماعی آحاد، حجت الاسلام محسن مهدیان طی یادداشتی به دستاوردهای انتخابات 11 اسفند 1402 پرداخته است، که در ادامه مطالعه می نمایید:
یکم. این انتخابات هم برگزار شد و باز هم پیروز نهایی مردم اند. رمز و رازش نیز در بلوغ سیاسی این دوره از انتخابات است.
ما سه دسته آرا داریم. رای عادی که یک رای دارد و به نفع نامزد مورد علاقه خود به صندوق می اندازد. رای پرقدرت که تبلیغ می کند تا دیگران نیز به نامزد مورد علاقه او رای دهند. اما دسته سوم آرای فداکار است. آرای فداکار، آرائی هستند که بجز نامزد مورد علاقه شان، تلاش می کنند مردم را فارغ از هر جهت گیری پای صندوق بیاورند و دعوت به مشارکت کنند.
این دوره آرای فداکار بسیار برجسته و چشمگیر بودند و این یک بلوغ قابل اعتنا در سپهر سیاسی کشور است. مشارکت از روزها پیش شروع شده بود و تا پای صندوق رای امتداد داشت. تمام تلاش مردم و فعالان رسانه ای این بود که چند نفری را با خود پای صندوق رای بیاورد.
شکوه این انتخابات به بلوغ سیاسی یک جامعه است. به احساس مسوولیت جامعه ای که بسیار جلوتر از گروه ها و جریانات سیاسی است.
این دستاورد را نباید دستکم گرفت. اما چرا این دستاورد اهمیت دارد؟
دوم. واقعیت اینست که ما در یک جنگ صدای تمام عیار قرار داریم. جنگ صدا جنگ در عصر شبکه هاست. جامعه امروز مثل کندوی عسل تبدیل به شبکه هایی شده است که این شبکه ها الزاما بهم متصل نیست و راه ندارد. مثل اتاق های یک ساختمان بزرگ که ساکنان هر اتاق از اتاق مجاور خود بی اطلاع هستند. این جامعه شبکه ای دارای فوائد و مضراتی است که از حوصله این متن خارج است. اینکه چطور از یک جامعه تخت و بی مانع به یک جامعه شبکه ای رسیدیم نیز قابل بحث است و بماند بعد. اجمالا اینکه جامعه شبکه ای محصول رسانه های اجتماعی و شبکه های نوین و جامعه پلتفرمی است.
اما مساله اصلی اینجاست که در این جامعه شبکه ای، جنگ صدا رخ می دهد و اساسا صدا به سادگی در بین اتاق ها نمی چرخد. اینطور نیست که یک صدای بلند در همه اتاق ها پخش شود و به گوش همه مردم برسد. از سوئی دیگر صدای دشمن با تمام قوا و با خرده رسانه هایی از جنس خبری و سرگرمی و سبک زندگی و غیره پای خود را به این شبکه ها رساندند.
واقعیت امروز جامعه را باید با این جنگ صدا در جامعه شبکه ای دید. ثمره چنین جامعه ای اینست که اساسا صدا به صدا نمی رسد و بخش قابل اعتنایی از جامعه صدای رسانه های مرجع و مسوولین و حاکمیت را دریافت نمی کنند که بخواهند نسبت بدان واکنش نشان دهند. آنهم در شرایطی که صداهای مزاحم دشمن وجود دارد. گذشت زمانی که رسانه ملی یک حرف را می توانست تا دل روستاها و قلب کویر و پشت کوه ها برساند. امروز رسانه ملی نیز انحصارش شکسته شده است و او هم یک صداست میان انبوهی از صداهای دیگر.
سوم. اینکه در جامعه شبکه ای چه باید کرد و حاکمیت باید چه کند که نمی کند، مجال این یادداشت نیست. اما خلاصه کلام اینست که در جامعه شبکه ای همه باید رسانه شوند. همه باید بلند شوند. قیام کنند. شهروند رسانه ها باید تبدیل شوند به رسانه های متعهد و مسوولیت پذیر نسبت به دیگر شهروندان پیرامونی خود که یک شبکه را تشکیل می دهند.
اگر چنین اتفاقی رخ دهد انتظار می رود جامعه حرکت و رشد کند. به تعبیر ساده تر رشد جامعه در رشد حلقه های رسانه ای – میانی است که نقش رسانه های خرد را بازی می کنند و صدای حق را به دل شبکه ها می رسانند.
چهارم. از این جهت بزرگترین ثمره این انتخابات رشد رسانه های خردی است که احساس مسوولیت در قبال جامعه خود کردند و با بلوغ سیاسی خود رابه مردم رساندند تا پیام مشارکت را به آنها برسانند. کافی بود یک جمله به قلب و ذهن مردم برسد. اینکه ببینید در میانه این میدان شفاف چه تصمیمی باید بگیرید. میدانی که یک سویه آن تروریست ها و تکفیری ها و کودک کش ها و تجزیه طلب ها هستند و سوی دیگر آن از حاج قاسم تا دختر کاپشن صورتی و گوشواره قلبی در انتظار ایستادند. این صدا به هرکس رسیده است دلش را لرزانده و نقش تاریخی خود را به درستی انتخاب کرده است. اما طنین این صدا در همه شبکه ها راه یافت؟
آینده تاریخ را همین رسانه های خرد می سازند. همین شهروند رسانه ها. همین حلقه های میانی که باید قیام کنند تا مردم بلند شوند. راهی نیز جز این نیست. یک راه پیش روست؛ اینکه هرکس هرجا نشسته است بایستد و تمام.