دکتر ساسان زارع معاون قرارگاه بقیه الله در همایش ملی نهضت جوانان به بررسی ابعاد مختلف جکرت عمومی در کشور پرداخته است که از نظر می گذرانیم:
هر پدیده اجتماعی از یک چرخه زندگی برخوردار است یعنی از یک نقطه ای متولد می شود، رشد می کند و به بلوغ می رسد، پس از بلوغ باید تصمیم بگیرد که می خواهد افول کند یا اینکه درگیر یک تعالی مجدد شود.
یک خبرنگار آمریکایی کتابی با عنوان «از استالین یا یلتسین؛ 40 سالی که دنیا را تکان داد» منتشر کرده است. این خبرنگار که در واقع افسر CIA می باشد، سال ها در مسکو به عنوان خبرنگار فعالیت می کرده است. او در کتاب خود چگونگی افول یکی از بزرگترین انقلاب های تاریخ معاصر را در عرض 40 سال روایت می کند. خواندن این کتاب جذاب را به همگان توصیه می کنم چرا که بخشی از قسمت های آن شباهت زیادی با ایران امروز دارد.
انقلاب اسلامی باید تصمیم بگیرد می خواهد مجددا احیا شود یا رو به افول برود
افول یک انقلاب همانند سن انسان می ماند، ما روزی زنده شدیم، رشد کردیم و قد گشودیم اما از جایی به بعد دیگر توان جسمی، روحی، انگیزه ها و امیدها هم رو به افول نهادند. در پدیده های اجتماعی هم این قضیه نمود دارد. انقلاب اسلامی روزی متولد شد، رشد کرد و در 40 سالگی به نقطه بلوغ رسید و اینک باید تصمیم بگیرد که آیا می خواهد مجددا احیا شود یا اینکه رو به افول برود.
در تاریخ پرنده ای به نام ققنوس داریم. این پرنده علی رغم اینکه قدمتی به اندازه کل تاریخ دارد اما همیشه جوان است چرا که هرگاه این پرنده احساس می کند دیگر جسمش تاب و توان محیط را ندارد همانند پرندگان دیگر رو به افول نمی رود، او خودش را آتش می زند تا ققنوس جوانی را متولد کند و به همین دلیل این پرنده با اینکه عمری به قدمت تاریخ دارد اما همیشه جوان و برنا باقی مانده است؛ این داستان را می توان مصداق منطق تعالی مستمر دانست.
بیانیه گام دوم نقطه اوج گیری مجدد در انقلاب اسلامی است
انقلاب اسلامی ایران هم باید انتخاب کند که آیا تنها به باقی ماندن پوسته ای از خود رضایت دارد و در مقابل تغییرات محیطی تن به شکست دهد یا اینکه مجددا با یک انقلاب در دل انقلاب سیر صعودی مجددی را آغاز کند. رهبر انقلاب نیز در بیانیه گام دوم همین نکته را به ما متذکر می شوند، در واقع این بیانیه نقطه اوج گیری مجدد در انقلاب اسلامی است. اگر این اوج گیری مجدد تحقق یابد، 40 سال دیگر این انقلاب در رشد خواهد بود اما در غیر این صورت و بدون رودربایستی باید بگویم 50 یا 100 سال دیگر عده ای در کتاب تاریخ خواهند خواند زمانی حکومتی شیعی به اسم جمهوری اسلامی داشت که نتوانست به سرمنزل مقصود دست یابد.
انقلاب همانند ظرف آبی می ماند که آب در آن به جوش می آید. تا چه زمانی انقلاب در آن وجود دارد تا زمانی که این ظرف در حال غل غل کردن باشد. وقتی دما کم کم گرم شود، این آب از تب و تاب می افتد و راکد و سرد می شود و این بدان معناست که این انقلاب در آن ظرف خاموش شده است. چرا حضرت آقا می فرمایند همان انگیزه، همان اراده و همان عزمی که در ابتدای انقلاب بود باید آن را به پیش ببرد، به خاطر اینکه بخشی از حوزه ها در جامعه خسته شده اند، بخشی تحت تاثیر عملیات روانی جبهه مقابل قرار گرفته اند و بخشی از ناکارآمدی های موجود در دستگاه های کشور سرخورده شده اند، به همین دلیل باید نسبت به احیای انقلاب تصمیماتی اتخاذ می شد البته این را نیز نباید فراموش کنیم که منطق انقلاب نیز منطق تغییر است.
بسیاری از حرف های حضرت آقا خطاب به مسئولان، مردم و جوانان بر روی زمین مانده است. دلیل آن چیست؟ یکی از دلایل آن این است که صحبت های ایشان بنا بر شرایط و اقتضائات به سادگی فهم نمی شود و برای مخاطبان این صحبت ها پیچیده است و آنهایی که این مخاطب این سخنان بوده اند تنها با دید سخنرانی به آن نگاه کرده اند در صورتی که به شخصه حداقل شش بار از حضرت آقا شنیده ام که می فرمایند این سخنان من موعظه و منبر نیست بلکه لازم الاجرا و واجب الاطاعه است، سپس ایشان می فرمایند من برای برخورد با شما ابزار قانونی در این دنیا ندارم اما شما باید به دو جا جواب بدهید، اول به تاریخ و دوم در پل صراط به من!
دلیل دیگر بر زمین ماندن حرف های حضرت آقا این است که چون مباحث مطروحه پیچیده است در مورد آن وقت نمی گذاریم و راجع به آن تفکر نمی کنیم، بنابراین مسئله برایمان نامفهوم باقی می ماند.
بزرگترین مشکل جمهوری اسلامی مسئله ابزارها و چگونگی ها است
بزرگترین مشکل جمهوری اسلامی مسئله ابزارها و چگونگی ها است. ایده پردازان و نظریه پردازان همواره از الگوی تمدن نوین ایرانی اسلامی و الگوهای پیشرفت صحبت می کنند اما هیچ کدام راه عملی برای آن نشان نمی دهند. در مسئله ابزارها ابتدا باید یک هجرت فکری و ذهنی در نقاط تحولی داشته باشیم یعنی ما نمی توانیم از همان راه ها و روش های گذشته استفاده کنیم و توقع داشته باشیم مجددا همان اتفاقات خوب گذشته رقم بخورد.
بیانیه گام دوم حکایت از اتفاق و رخدادی جدید دارد و عملا به ما می گوید صرفا انجام کارهای گذشته دیگر نمی تواند مسایل ما را حل کند. تا زمانی که بخش زیادی از امعه به این حس اضطرار که باید اتفاق جدیدی رقم بخورد، تغییر و تحول آغاز نخواهد شد. جمله معروف شهید حسن باقری که با این روش نمی شود جنگید باید طرحی نو درانداخت به خاطر حالت اضطراری است که بارها به میدان رفتند، به بن بست خوردند، شهید دادند، فتحی نداشتند، مضطر شدند، بنابراین به این نتیجه رسیدند که با این روش نمی شود جنگید چون ما پشت سر هم با این روش جلو رفتیم، شکست خوردیم و برگشتیم. حالا اگر شخص شهید باقری به این اضطرار می رسید اما فرماندهان عالی جنگ و فرماندهان لشکرها و یگان ها به این اضطرار نمی رسیدند که دیگر در خاکی نمی شود عملیات کرد، هیچ وقت پیروزی در والفجر 8 محقق نمی شد.
اگر حس اضطرار در ما ایجاد نشود وضع موجود ادامه می یابد
اگر امروز هم این حس اضطرار ایجاد نشود و ما از صمیم قلب و با تمام وجود به این نقطه نرسیم که باید اتفاق جدیدی رخ دهد، همین وضع موجود ادامه خواهد یافت. با وجود اینکه جریان انقلابی در این زمینه کم کاری نکرده ولی مسایل حل نشده است.
گام اول هر تحولی ضرورت ایجاد تغییر در خود و دیگران است. اگر من به حس اضطرار نرسم که شرایط مساعد نیست و این حس را نتوانم به دیگران منتقل کنم، این تحول و این انقلاب به نتیجه نخواهد رسید. اگر امام خمینی (ره) نمی توانست حس اضطرار را به شخصیت های انقلابی آن زمان منتقل کند، هیچ گاه این انقلاب به پیروزی نمی رسید. گفتمان سازی هم همین کار انتقال حس اضطرار را انجام می دهد.
در ایجاد حس اضطرار دو نکته اهمیت بسزایی دارد؛ یکی از این نکات به چالش کشیدن نقاط ضعف امروز در محیط امروز ماست، به طور مثال ببینیم از نظر وضعیت فقر و تبعیض در چه شرایطی قرار داریم؟ اگر این انقلاب و حرکت عمومی شکل نگیرد، چه بحران هایی حاصل خواهد شد و چه فرصت هایی را از دست خواهیم داد؟ نکته دوم تشکیل یک ائتلاف قدرتمند برای ایجاد تحول است چرا که به تنهایی هیچ کاری از دست کسی بر نمی آید.
بخش عظیمی از جریان متعهد پای کار نیستند
در حال حاضر ما با واقعیت تلخی در جامعه مواجه هستیم که بخش عظیمی از جریان متعهد پای کار نیستند؛ این افراد متعهد، دلسوز و بچه هیئتی هستند و در شرایط جنگ، سیل و زلزله در صحنه حضور پیدا می کنند اما کنشگر مستمر موثر در عرصه فرهنگی اجتماعی نیستند، آنها مومن قائد هستند اما مومن مجاهد نیستند و مسئله اصلی انقلاب هم همین است.
مسئله بعدی تشویق به کار تیمی است که حضرت آقا نیز در بیانات خود بارها به آن اشاره کرده است. شما کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن ایشان را بخوانید، این کتاب به تحول و انقلاب اختصاص دارد. یکی از علما پس از مطالعه این کتاب اظهار می کند من پس از مطالعه این کتاب به این مسئله پی بردم اگر امام انقلاب نمی کرد، قطعا حضرت آقا این کار را می کردند. در این کتاب که منطقی مبتنی بر تحول و انقلاب دارد، حضرت آقا در این کتاب مکررا به کار گروهی و تیمی اشاره می کنند و صراحتا اعلام می دارند اگر کارها در قالب گروه نباشد، سامان نمی یابند.
گام دوم تشکیل یک ائتلاف نیرومند و یک هسته سخت به منظور تحقق این اتفاق در شهرستان ها، استان ها و در کل کشور است. انتظار این است این اتفاق به همین شکل ادامه پیدا می کند و اگر این جریان ادامه پیدا نکند، دامنه این تحول بیش از این نخواهد شد.
مسئله بعدی نشان دادن شمه ای از چشم انداز ایده آل ماست، معنای آن این است که به طور مثال من در شهرستانی ساکن هستم که 30 هزار نفر جمعیت دارد. حضرت آقا می فرمایند حداقل 10 درصد جامعه باید پای کار بیایند، 10 درصد از 30 هزار نفر می شود سه هزار، بنابراین باید شهرستان من سه هزار نفر کنشگر در میدان افاده داشته باشد که در وسط میدان حضور پیدا کنند در صورتی که در این شهرستان حتی 300 نفر کنشگر هم موجود نیست. اگر من بخواهم چشم اندازی از این شهرستان 30 هزار نفری که 5-6 هزار نفر آن حزب اللهی پای کار هستند، ارایه کنم، چشم اندازم این است که باید حداقل سه هزار نفر را در موضوعات مختلف و در عرصه های مختلف برای حل مسایل مختلف سازماندهی کنم؛ این سه هزار نفر را 1500 الی 2000 نفر خانم ها و یا 1500 تا 2000 نفر آقایان تشکیل دهند.
سومین اتفاق بعد از حالت اضطرار و تشکیل ائتلاف تبیین چشم انداز و هدفی شفاف است تا به آنها بگوییم چرا دور هم جمع شده اید؟ ما جمع شده ایم تا حداقل ظرف 4-5 سال 10 درصد از جامعه را پای کار بیاوریم. ناگفته نماند جامعه ما 80 میلیون نفر نیست بلکه جامعه ما مردم شهرستان یا محله ای هستند که ما در آن فعال می شویم.
زبل خان اینجا، زبل خان آنجا، زبل خان همه جا آفت انقلاب است
ما دچار آسیب زبل خان شدن در جبهه های فرهنگی انقلاب شدیم. در همه عرصه ها می خواهیم خودمان رابط و فعال شویم و بعد از مدتی هم ادعای کدخدایی و کلانتری می کنیم و هر کس بخواهد کار کند به او می گوییم بدون اذن من حق فعالیت نداری و این مسئه ای است که همه ما به عینه آن را مشاهده کرده ایم. مسئله زبل خان اینجا، زبل خان آنجا، زبل خان همه جا، آفت انقلاب اسلامی است. حلقه های میانی کسانی هستند که دیگر نمی خواهند زبل خان باشند و به دنبال اضافه کردن عِده و عُده جدید در جبهه انقلاب هستند. برای تحقق این امر باید محاسبه و مراقبه نفسانی و عرفانی را کنار گذاشت و کاسب انقلاب شد. اگر این گونه چشم انداز تعیین نکنیم هرگز حرکت عمومی به نتیجه نخواهد رسید.
تحول را کسانی رقم می زنند که می گویند نمی دانم
اگر این چشم انداز به طور مطلوب رقم بخورد، آن وقت گام بعدی ما باید توانمندسازی خود و دیگران باشد. معنای این توانمندسازی ایجاد رفتار و روش جدید است. بدون مطالعه، بدون طی کردن راه های جدید و بدون تست ابزارها و روش های جدید نمی توان این تحول را رقم زد. ما درباره مباحثی چون چگونگی نحوه شناسایی، اقناع، توانمندسازی، پیگیری عملیات و شبکه سازی چیز زیادی نمی دانیم و به همین منظور مطالعه کتاب های به اضافه مردم و به توان مردم را پیشنهاد می کنم. تحول را کسانی رقم می زنند که می گویند نمی دانم چرا که آنهایی که می گویند می دانم هیچ وقت چیز جدیدی را تست نمی کنند و باید از این آدم ها ترسید.
مسئله توانمندسازی و نیاز به فراگیری فعالیت های جدید مسئله بسیار مهمی است. مبنای توانمندسازی در جبهه انقلاب تجربیات موفق دیگران است. هر کس در هر نقطه از کشور فعالیت مثمرثمری داشته باشد، باید او را تایید و تشویق کرد؛ حتی اگر این تجربیات با کم و کاستی هایی نیز مواجه باشد، باز هم باید مورد تشویق قرار گیرد.
برنامه ریزی برای خلق موفقیت های کوچک!
یکی دیگر از مسایل مهم برنامه ریزی برای خلق موفقیت های کوچک است، در این خصوص مثالی می زنم، کسی که از استخر می ترسد وقتی برای نخستین بار به زیر آب می رود و بالا می آید با اینکه شنا نمی داند و امکان غرق شدن هم دارد اما بخشی از ترسش می ریزد، موفقیت کوتاه مدت کوچک هم از این جنس است، پس از مسئله توانمندسازی، مسئله برنامه ریزی برای موفقیت های کوچک امر بسیار مهمی است.
افرادی در یکی از روستاهای استان ایلام احساس اضطرار می کنند و یک گروه جهادی 4-5 نفره را تشکیل می دهند، این افراد به سرعت به 20 نفر رسیدند، روستاهای اطراف هم از این قضیه استقبال کردند و این امر به سرعت فراگیر شد اما نکته جالب اینجاست که آنها از تعمیر یک سرویس بهداشتی فعالیت خود را آغاز کردند و ما همین مسئله را یک موفقیت کوتاه مدت کوچک در فعالیت های جهادی می دانیم. برگزاری یک رویداد زنانه 10 نفره برای یک گروه بانوان یک نمونه دیگر از موفقیت های کوچک است.
نباید فراموش کرد که مردم با کارهای کوچک ساده پای کار می آیند. مردم تا زمانی با جهاد سازندگی همراه بودند که کارهایی همچون دروی گندم، دیوارچینی، ملات زنی و … از آنها خواسته می شد اما کارهای پیچیده و سخت همچون سدسازی کار آنها نبود.
اگر به گونه ای برنامه ریزی نکنیم که توان های خرد هم بتوانند نقش خود را ایفا کنند، آنها از فعالیت با ما روی گردان خواهند شد و تنها خواهیم ماند. این برنامه ریزی برای خلق موفقیت های کوچک موضوعیت دارد و باید در این برنامه ریزی ها از افراد به اندازه بضاعت آنها توقع داشت.
وقتی عملیات های کوچک موفقیت آمیز آغاز می شود، عده ای قطعا به موفقیت می رسند. سر دست گرفتن این موفقیت ها و نشان دادن آنها به دیگران موضوعیت دارد چرا که دیگران هم از این مسئله انگیزه می گیرد. این موفقیت ها زمانی سرعت می گیرد که همگان دریابند که این موفقیت ها شدنی است. شک نداشته باشید پس از مدتی کل این جریان به تثبیت می رسد، فرهنگ سازی تحول شکل می گیرد و به دیگر اقشار جامعه تسری پیدا کرد.
هیچ راهی جز حرکت عمومی برای موفقیت وجود ندارد
اگر امروز در حوزه دفاعی و امنیتی کشور به نقطه ای رسیده که پهباد به روسیه صادر می کند، خاطرات شکل گیری اولیه توپخانه سپاه را بخوانید، 4 جوان با مدرک دیپلم با چند توپ غنیمت گرفته شده از عراق کار را شروع کردند و امروز حداقل در حوزه پهباد جزو چند کشور اول دنیا هستیم. این اتفاق به این سادگی روی نداده است، وقتی حرکت عمومی در یک موضوع شکل می گیرد خود به خود از دل این رویش های مردمی استعدادهایی پیدا می شود که تا پهباد امروز پیش می روند. ما یک شبه به این پهباد نرسیدیم، یک بسیج عمومی در اوایل انقلاب شکل گرفت تا امروز به این مهم دست یابیم و هیچ راه دیگری جز حرکت عمومی برای موفقیت وجود ندارد.