به گزارش پایگاه فرهنگی اجتماعی آحاد، در طی سال های گذشته ادبیات مربوط به تمرکززدایی در مدل حکمرانی، در عرصه های مختلف مدیریت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گسترش بسیاری یافته است. این جریان تمرکززدا در راستای به چالش کشیده شدن و اثبات ناکارآمدی برنامه های توسعه یکپارچه نگر در مقام نظر و عمل و شکست سیاست گذاری هایی که آن را ناشی از قدرت بیش از اندازه دولت می دانند، گسترش پیدا کرده است. رشد و گسترش الگوهای متکی به مشارکت مردم که عموما مبتنی بر الگوهای بوم محور (منطقه محور محله محور) یا مسئله محور می باشد نیز با همین مبنا در برنامه ریزی های راهبردی کشور ورود پیدا کرده است.
ضرورت و اهداف پژوهش
ادبیات نظری تولید شده در حوزه تمرکززدایی بسیار متنوع است. رشته های آکادمیک مختلف مانند علوم سیاسی، حقوق، جامعه شناسی، جغرافیا، مدیریت دولتی و اقتصاد هرکدام از منظرهای خاص خود به این مسئله پرداخته اند. علاوه بر این در ادبیاتی که توسط نخبگان انقلابی و متناسب با گفتمان انقلاب اسلامی و الزامات جامعه ایران در حال تولید می باشد، نوعی تمرکز زدایی از دولت و واگذاری امور به مردم به چشم می خورد. این تنوع علاوه بر حوزه نظری، در حوزه های اجرایی نیز مشهود است؛ به عبارت دیگر نهادها و سازمان های مختلفی در کشور داعیه دار تحقق این ایده در عمل هستند. بررسی رویکرد و نحوه ورود این نهادها و سازمان ها، گواه تفاوت در تلقی از این ایده در مقام نظر و عمل است. از همین رو پژوهش حاضر به دنبال بررسی چالش های پیش روی تحول حکمرانی در گام دوم انقلاب (در مرحله اول) و تولید گفتار و گفتمان سازی در موضوع جامعه پردازی مردم نهاد (در مرحله دوم) می باشد. تحقق گفتمان سازی در این عرصه الزامات متعددی دارد که این پروژه با طراحی سامانه ای برای گفت وگو نخبگان در مسئله های اساسی احصاء شده بخش مهمی از رسالت گفتمان سازی را محقق خواهد کرد.
روششناسی پژوهش
پژوهش حاضر با رویکرد استقرایی به دنبال توصیف (چیستی) نظرات کارشناسان می باشد. بر همین اساس از روش دلفی و تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده نموده است. برای تحلیل مصاحبه ها نیز از روش تحلیل تماتیک استفاده شده است. در پژوهش حاضر و به منظور تحقق گفتمان سازی، بررسی رویکردهای مختلف در سه سطح اصحاب اندیشه، سیاست گذاران و نخبگان مجاهد مدنظر می باشد. تجربه یک دهه اخیر ستادهای عملیاتی به عنوان نخبگان مجاهدی که پیشگام تحقق جامعه پردازی مردم نهاد هستند، اولویت اول این پژوهش است. از همین رو نوشتار حاضر ابتدا به دنبال بررسی رویکرد نظری افراد شاخص و در گام بعد به دنبال بررسی مدل اجرایی و تجربیات میدانی خواهد بود.
بررسی تماتیک مصاحبه های انجام شده
پس از جمع بندی و تحلیل محتوای مصاحبه های انجام شده با کارشناسان و نحبگان حوزه گفتمان سازی، ۵ تم اصلی استخراج شد که عبارتند از:
آسیب شناسی حکمرانی در جمهوری اسلامی؛
آسیب شناسی کنش جبهه فرهنگی انقلاب؛
روایت قیام جوانان برای حل مسائل کشور؛ از عملیات محوری تا مسئله محوری؛
فعال شدن حلقه های میانی سازوکار تغییر معادلات حکمرانی؛
جامعه سازی مردم نهاد مبتنی بر بوم محوری.
آسیب شناسی ناکارآمدی نظام برنامه ریزی در ایران
واقعیت این است که تمامی ساختارها و نهادهای جمهوری اسلامی متناسب با مبانی انقلاب اسلامی شکل نگرفته است؛ چراکه دو ویژگی اساسی در اغلب ساختارها مشاهده می شود:
تمرکز قدرت در دولت مرکزی که اجازه کنشگری به بازیگران دیگر ازجمله مردم را نمی دهد؛
بوروکراسی حاکم بر ساختارهای رسمی و رویکردهای از بالا به پائین حاکمیت (دولت) که توان فهم و حل مسئله های واقعی جامعه را ندارد.
از آنجا که دولت های بزرگ در تمام دنیا مخل نظام اجتماعی هستند، در مدل های رایج امروزی نقش سازمان های مردم نهاد بسیار پررنگ شده است تا از تصدی گری و سیطره دولت ها در حوزه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جلوگیری به عمل آورد؛ اما بررسی ها حکایت از آن دارد که این تغییرات نیز نتوانسته به حل مسئله آن گونه که شایسته است بپردازد؛ چراکه تنها بخشی از ظرفیت های غیر حاکمیتی را و آن هم در اغلب موارد به عنوان مجری پروژه های دولت در معادلات حکمرانی دخیل نموده است. بر همین اساس رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب با صدور فراخوانی عمومی و گسترده جهت قیام مردم و با محوریت جوانان سعی بر آن داشته اند تا ضمن حل مسائل اساسی کشور از این طریق، زمینه ساز تحولی اساسی در ساختار حکمرانی کشور شوند.
بازخوانی تجربیات گذشته استفاده از ظرفیت های مردمی
در خلال بازخوانی تجربیات گذشته استفاده از ظرفیت های مردمی، شاید بتوان ۵ دوره تاریخی با ویژگی های متمایز را مشاهده نمود:
اوایل انقلاب تا اواخر دهه ۶۰: در این دوران نهادهای انقلابی چون کمیته های انقلاب، شورای محلات، بسیج جهاد سازندگی و … شکل گرفتند. این نهادها ویژگی های منحصر به فردی در استفاده از ظرفیت های مردمی جهت حل مسائل اساسی کشور را داشتند؛
اواخر دهه ۶۰ تا اواخر دهه ۷۰: در این دوران از یک سو دولت و ساختارهای رسمی رشد بسیاری پیدا کرده و از سوی دیگر نهادهای انقلابی و مردمی دچار افت و اضمحلال شدند؛
اواخر دهه ۷۰ تا اواخر دهه ۸۰: در این دوران از سویی منازعات مبنایی در حوزه مباحث اعتقادی و اجتماعی افزایش یافت و از سویی دیگر با قدرتمند شدن جریانات سکولار و پررنگ شدن ایده جامعه مدنی، مجموعه های مردم نهاد (NGO) و تخصصی رشد پیدا کردند؛
اواخر دهه ۸۰ تا اواسط دهه ۹۰: در این دوران با احساس ناکارآمدی جریانات انقلابی (بسیج هیئت و …) در نوع مواجهه با جریانات سکولار و احساس نیاز به ورود تخصصی در حوزه فرهنگ، موسسات تخصصی و ستادهای پشتیبان شکل گرفتند؛
اواسط دهه ۹۰ تاکنون: ورود تخصصی به حوزه های فرهنگی هرچند توفیقات درخوری در حوزه شبکه سازی های تخصصی در این زمینه داشت، اما به علت ماهیت ساختاری مجموعه های شکل گرفته، آن هم بدون توجه به حوزه های اجتماعی و اقتصاد فرهنگ موجب غفلت تاریخی جریان انقلابی در مواجهه با سرمایه های عظیم اجتماعی شد. در این دوران گروه های جهادی، خیریه ها، استارت آپ ها، شکل گیری هویت های ستادی همچون قرارگاه پیشرفت و آبادانی و بنیاد برکت و بازتعریف ماموریتی مجموعه هایی همچون بنیاد علوی ستاد اجرایی و … رشد پیدا کردند.
با ناکارآمدی سازمان ها و ساختارهای موجود، زمینه سازی جهت ایجاد تغییرات ساختاری در حوزه حکمرانی امری اجتناب ناپذیر است. از همین رو جبهه فرهنگی اجتماعی انقلاب، برای نقش آفرینی در این حوزه نیازمند فهم ضرورت حرکت بطنی و بلندمدت است.
استفاده از حلقه های میانی به عنوان راهبردی برای شرایط امروز
به نظر می رسد مطرح نمودن طرح بحث حلقه های میانی توسط مقام معظم رهبری (مدظله العالی) کلان ایده ای راهبردی در شرایط تاریخی و اجتماعی امروز باشد؛ هویتی که هرچند ماهیتی غیر حاکمیتی و مردمی دارد، اما حاکمیت را متعلق به خود دانسته و با آن پیوندی وثیق دارد و توسط قوه عاقله خود، هوشمندانه به رصد طراحی و کنشگری می پردازد. بر اساس این طراحی، حاکمیت به مرور زمان و تا حد ممکن کوچک خواهد شد و نقش آفرینی آن به تنظیم گری و تسهیل گری نزدیک خواهد شد. کارکرد حلقه های میانی به موارد زیر شباهت خواهد داشت:
فعالیت هایی که حاکمیت نتوانسته تشخیص بدهد را تشخیص داده و در دستور کار قرار می دهند؛
فعالیت هایی که حاکمیت توان اجرا آن ها را ندارد با حضور مردم به سرانجام می رسانند؛
امکان کمک در حوزه های محتوایی و بنیادین دارند.
طراحی حلقه های میانی، آخرین نسخه معادلات تغییر در مدل حکمرانی انقلاب اسلامی است و این طراحی روح حاکم بر بیانیه گام دوم انقلاب و آخرین راه انقلاب اسلامی برای رسیدن به اهداف خود است. توضیح اینکه غایت کشور پیمودن گام دوم انقلاب برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی از طریق خودسازی و جامعه پردازی است. این غایت زمانی اتفاق خواهد افتاد که حرکت عمومی مردم با محوریت قیام جوانان محقق شود. جامعه پردازی مهم ترین وظیفه حلقه های میانی در گام دوم انقلاب است و مهم ترین نقش این جریان ها، خلق میدان عمل برای کنشگری مردم و على الخصوص جوانان می باشد. به این ترتیب اگر حلقه های میانی وظیفه و کارکرد خود را ایفا کنند، آن گاه قیام جوانان محقق می شود. اگر قیام جوانان محقق بشود آنگاه حرکت عمومی جامعه اتفاق می افتد. اگر حرکت عمومی اتفاق بیفتد آنگاه جامعه پردازی مبتنی بر ادبیات انقلاب اسلامی محقق خواهد شد.
جمع بندی
پژوهش حاضر به دنبال بررسی چالش های پیش روی تحول حکمرانی در گام دوم انقلاب (در مرحله اول) و تولید گفتار و گفتمان سازی در موضوع جامعه پردازی مردم نهاد (در مرحله دوم) می باشد. از همین رو و به منظور تحقق گفتمان سازی، مصاحبه هایی با صاحب نظران این حوزه صورت پذیرفت و تم های اصلی این مصاحبه ها استخراج شد. همچنین به منظور یافتن عوامل ناکارآمدی سازمان ها و ساختارهای موجود تجربیات گذشته استفاده از ظرفیت های مردمی مورد بررسی قرار گرفت. در پایان نیز به نظر می رسد مطرح نمودن طرح بحث حلقه های میانی توسط مقام معظم رهبری (مدظله العالی) کلان ایده ای راهبردی در شرایط تاریخی و اجتماعی امروز باشد؛ چراکه اگر حلقه های میانی وظیفه و کارکرد خود را ایفا کنند، آنگاه قیام جوانان محقق می شود. اگر قیام جوانان محقق بشود آنگاه حرکت عمومی جامعه اتفاق می افتد. اگر حرکت عمومی اتفاق بیفتد آنگاه جامعه پردازی مبتنی بر ادبیات انقلاب اسلامی محقق خواهد شد.