تجربهی «خانم صفرزایی» از فعالین حلقهی میانی در شهر زاهدان به شرح زیر است:
احساس میکردم در کارم خلاء وجود دارد. من یک فعال فرهنگی و اجتماعی بودم که از جلسههای قرآن خانگی به موسسه قرآنی و پیشدبستانی ارتقاء یافتم؛ اما به اساتید دیگر کمک نکردم. به خودم گفتم: نقطه سرخط؛ برگرد. خودت آمدی، اما بقیه چه؟ باید قلاب بیندازی و بقیه را هم بکشانی. مقصودم بقیه جلسهگردانها بودند.
خانمهای زیادی که در محلههای مختلف، جلسههای خانگی قرآن داشتند و سالیان سال، هیچ تغییری در کارشان ایجاد نشده بود. احساس کردم که جلو رفتهام و جلسهگردانها عقب ماندهاند.
در کل کشور، محله به محله و خیابان به خیابان، جلسههای قرآن وجود دارد؛ خانمها دور هم جمع میشوند، روخوانی قرآن میکنند، سفره صلواتی میاندازند و بعد هم خداحافظ و هرکسی به سراغ زندگی خودش میرود. پیش خودم فکر میکردم که ما فقط برای قرآنخوانی نیامدیم؛ برای قرآندانی آمدهایم و باید درسهای قرآن را ببینیم و بفهمیم. باید در این جلسههای قرآنی تغییراتی ایجاد شود
نزد مدیرکل سازمان تبلیغات اسلامی رفتم، گفتم: من تعدادی از خانمهای جلسهگردان را میشناسم. اگر اجازه بدهید، از سالن سازمان استفاده و جلسهای با آنها بگذارم کنم. با حدود ۴۰ نفر از جلسهگردانهایی که میشناختم و بسیاری از آنها از قرآنآموزهای خودم بودند، تماس گرفتم و گفتم: فردا جلسهای در سازمان تبلیغات داریم. خودتان بیایید و لطفا اگر جلسهگردان دیگری هم میشناسید، دعوتش کنید.
فردای آن روز حدود ۱۵۰ جلسهگردان به نشست ما آمدند. ضمن اینکه همیشه روی مردمی بودن کار هم تاکید داشتم تا مبادا گمان شود که ما وابسته به ارگان و ادارهای خاص هستیم. گفتم: هدف ما فقط تعامل با شماست و میخواهیم با هم رفیق شویم. وابسته به هیچ ارگان و ادارهای هم نیستیم و اصلا هم نمیخواهیم زیرمجموعه جایی شویم.
در خانه خودتان، با مدیریت خودتان، کار را دنبال کنید. از نظر من هر خانمی که جلسهای را مدیریت میکند، فردی مدیر و توانمند است. یک خانم جلسهگردان، بهصورت تجربی روانشناس میباشد؛ به خاطر اینکه در جلسهاش خانم ۳۰ ساله، خانم ۸۰ ساله و دختر نوجوان شرکت میکند. آدم تندخو، آدم زودرنج و آدم فضول در جلسه وجود دارد و خانمی که چند نفر را با این خلقیات و روحیات متفاوت در خانه جمع کرده، مدیر و انسانشناس است.
باید قدر این مدیر را دانست. حالا میخواهد این مدیر تحصیلاتش سیکل باشد یا لیسانس. من این را به مدیر سازمان تبلیغات هم میگفتم که این فرد با این توانایی میتواند جمعیتی را جمع و سازماندهی نماید تا یک کار انقلابی یا یک کار ضدانقلابی را انجام بدهند. میتواند بگوید که حالا پای صندوق رأی بروید یا نروید، به فلانی رأی بدهید یا ندهید، علیه فلانی شلوغ کنید یا نکنید با فلانی قهر باشید یا آشتی کنید. پس باید از پتانسیلش استفاده شود.»
فرمی بین خانمها پخش کردم که صرفا مشخصات اولیه فرد را خواسته بودیم و اینکه آیا مایل به همکاری با ما هستند یا خیر؟ و اینکه ما چه کمکی میتوانیم برای آنها انجام دهیم؟ در پشت فرم هم نوشته بودیم: اگر جلسهگردانهای دیگری را میشناسید، به ما معرفی کنید. که از این طریق به ۱۰۰ نفر جلسهگردان دیگر هم رسیدیم.