به گزارش پایگاه فرهنگی اجتماعی آحاد، طی یادداشتی، راه کنش های 8 گانه حلقه های میانی برای تحقق دکترین حرکت عمومی بررسی شده است که در ادامه مطالعه می نمایید:
منتها این [مورد] آخری که مسئلهی راهکارهای عملی باشد(ضلع چهارم اتصال جوانان به جریان حرکت عمومی)، احتیاج دارد به هدایت، تمرکز، پیگیری، فعّالیّت پیدرپی و لحظهبهلحظه برای اینکه بتواند این کاروان عظیم جامعه را و مهمتر از همه جوانهای جامعه را به پیش ببرد. این کارِ چه کسی است؟ این تمرکز، این ایجاد برنامهی کار، پیدا کردن راهکار، ارائهی راهکار، برنامهریزی، به عهدهی چه کسی است؟ این به عهدهی جریانهای حلقههای میانی است. این، نه به عهدهی رهبری است، نه به عهدهی دولت است، نه به عهدهی دستگاههای دیگر است؛ [بلکه] به عهدهی مجموعههایی از خود ملّت است که خوشبختانه امروز ما این را کم هم نداریم. ما نخبههای فکری در زمینههای گوناگونِ مورد نیاز در میان جوانان، در میان مسئولین خودمان داریم. اینها میتوانند بنشینند برنامهریزی کنند و هدایت کنند. تشکّلهای دانشجویی از این قبیلند، مجموعههای باتجربه و فعّال در زمینههای فرهنگی و فکری و مانند اینها از این قبیلند و هر که هم در این زمینهها فعّالتر باشد، مؤثّرتر است؛ یعنی زمام کار دست کسانی است که فعّالیّت کنند؛ تنبلی و بیحالی و کسالت و مانند اینها به درد نمیخورد.(مقام معظم رهبری 1/3/1398)
سوال این است که حلقه های میانی در نسبت با جریان حرکت عمومی چه اقداماتی را بایستی دستور کار قرار دهند و راه کنش حلقه های میانی برای تحقق دکترین حرکت عمومی چه فاکتورها و محورهایی را شامل می شود؟
- مساله سازی: برای ارتباط گرفتن با بدنه اجتماعی، بیش از هر چیز دیگری نیاز به زبان مشترک داریم. در واقع آنچه که باعث شده تا ساختارها در نسبت با جمهوریت نتوانند آن کارکرد و اتصال و یکپارچگی کافی را داشته باشند، فاصله گرفتن از زبان مردم و ادبیات مفاهمه و منطق تفاهم با مردم است. مساله های مردم با همه تنوع و تکثر و اولویت بندی که دارد را بایستی شناسایی و دسته بندی نمود و با مساله های بومی هر شهر و استان با آنها سخن گفت و مساله های مرکز و پایتخت و فضاهای ژورنال را به همه جای کشور تعمیم و تسری نداد و یکنواخت و تخت و تک سایز با مساله ها برخورد نکرد. در این خصوص، حلقه های میانی با مردم زبان مشترکی دارند و بهتر می توانند اتصال و ارتباط را به یک مدل مردمی منتج کنند و از ساختارزدگی ها و استانداردهای خلاقیت کش که واقعیت را سوگیرانه تراش می دهند فاصله بگیرند.
- روایت سازی: حلقه های میانی بایستی بتوانند برای یافته های پژوهشی و میدانی خود روایت سازی کنند. هنر پردازش و قصه سازی از مساله ها جهت ارتباط گیری عمیق و نتیجه گیری در مقام تخاطب بسیار حائز اهمیت است. چه بسیار انسان های بادغدغه و پرکار و مساله مندی که در مقام اتصال و تخاطب به دلیل نداشتن قصه و روایت از صدر تا ذیل گره های عمومی جامعه، دچار حاشیه و سکت ارتباطی شده و کار و فعالیتشان به کم اثری یا بن بست تبلیغی و روایی ختم شده است. در واقع تولید محتوا باید در هنر روایت سازی ضرب شود و خروجی در خدمت مردم سازی باشتاب بالا قرار بگیرد.
- کادر سازی: وقتی که قرار بر فعالیت و کنش پارتیزانی و آتش به اختیار باشد، لازم و ضروری است که آدم کافی و منابع انسانی لازم را در اختیار داشته باشیم. در واقع نیروی انسانی کارامد و کاربلد و خلاق، جابر ضعف یا محدودیت های ساختاری خواهد بود. پس بایستی با توان بخشی معرفتی و انتقال چارچوب های ذهنی و روایت های صورتبندی شده به یاران لایه نخست و از طرفی نیز بین الاذهانی کردن مساله ها و روندها، حلقه سازی و افزایش سکوهای ارتباطی جهت کار تشکیلاتی منسجم را استارت بزنیم. برای همین منظور از نخستین ها و بهترین های انگیزشی و رفتاری و فکری بایستی شروع کرد و به اصططلاح معروف پای منبر را باید دریابیم.
- شبکه سازی: در گام بعدی بایستی توان تقاطع گیری و اتصال با سکوهای اثرگذار و صاحب نفس را در جریان شهر و زیر پوست شهر داشته باشیم. در واقع برای شتاب بیشتر برنامه ها و عدم موازی کاری و خنثی شدن اقدامات و پرقدرت شدن نتایج و برآیند برداری بالا ضروری است که نقاط اثر در موقعیت بومی را شناسایی کرده و به یک توافق نسبی و همراهی حداقلی یا حداکثری برسیم که برکات و دلالت های فرهنگی و اجتماعی و معنوی متنوعی در پی دارد که از مجال این مقال خارج است.
- محورسازی: بهر حال هر فعالیت و راه کنشی نیاز به یک تمرکز عملیاتی دارد. این که دال مرکزی برنامه های ما کجاست و قرار بر این است که سر چه موضوعی و در کدام موقعیت و با چه بازه زمانی و در چه مختصات معرفتی و هویتی بایستی عملیات صورت بگیرد؟ لوگوی عملیاتی و برندینگ تاثیر و نوک پیکان فعالیت ها بر چه محور یا محورهایی تمرکز دارد؟ هیات هستیم یا مسجد یا کانون یا مجموعه مطالعاتی و هیات اندیشه ورز و در چه سطح و ساحتی قرار است که پیش برویم؟ نقطه کانونی باعث ایجاد تمرکز و همگرایی و جذب و مغناطیس و اثر و کارآمدی بالا می شود و از سرگردانی و پراکندگی و اتلاف انرژی و پایان های باز و بی نتیجه جلوگیری خواهد کرد.
- گفتمان سازی: نقطه کانونی بایستی بلحاظ فکری و نظری به یک ثبات و قرار رسیده و جذابیت های پایه و بنیادین معرفتی را در چنته داشته باشد و در همین راستا به خلق موقعیت در شرایط مختلف بپردازد. بهرحال ضروری است که یک مواضع مشخص در موضوعات و حوادث مختلف اجتماعی بر اساس همان بنیادهای نظری اتخاذ نمایند و مبتلا به سردرگمی و سیالیت و کنش دایره گون نشوند که هیچ لبه ای نداشته باشد. مراد و مرام و مبانی بایستی در موقعیت های مختلف به ظهور و بروز برسد و به تدریج تبدیل به یک گفتمان رایج و قابل توجه و شفاف در سطح افکارعمومی گردد. جهت گفتمان سازی و کسب مبانی نظری جهت تولید گفتمان و کلیدواژه هایی که سر زبان ها بچرخد و به اصطلاح هشتگ خور باشد ضروری است که حول یک شخصیت تراز فکری این اتفاق معرفت پایه رقم بخورد تا گرفتار انحراف و سستی و عوام زدگی نگردد.
- جریان سازی: هر گفتمان و خرده گفتمانی برای پایایی و پویایی بایستی امتداد جریانی داشته باشد. در عصر شبکه ها، قدرت جریان ها از جریان های قدرت پیشی گرفته و حلقه های میانی برای بقا و پیشرفت و کارآمدی و رسیدن به نقطه رهایی مردم سازی، بایستی به تراز جریان سازی برسند. یعنی بتوانند از یک نقطه زمانی و مکانی با تعداد نفرات و همراهان و دنبال کنندگان بالایی، یک موضوع یا مساله ای را راهبری کرده به یک نتیجه فراگیر محیطی برسانند. جریان اثربخشی بگونه ای تعمیم و تعمیق داشته باشد که ساختارها را مجاب به همراهی و همکاری و موضع گیری موافق یا مخالف نماید و به اصطلاح معروف درگیری و دربرگیری حداکثری در سطح اجتماعی تولید کند.
- جماعت سازی: ایستگاه بعد از جریان سازی، راند اول مردم سازی در نقشه راه حلقه های میانی می تواند تلقی شود. در واقع این فرایند در سطح انتقال فرهنگ به روش درختی یا فرهنگ سازی نموداری با رسیدن به نقطه جماعت سازی به پایان فصل اول و شروع فصل بعدی می رسد. جریانی می تواند در روند تحولات اجتماعی موثر و کارآمد باشد که سیر جماعت افزایی و مردم سازی بالایی داشته باشد. چه بسیار مساجد و منابری که گرفتار کلیشه ها و بن بست های نفری و نظری و جریانی شده اند و در یک روند ثابت یا حتی عقبگرد قرار گرفته اند. از طرفی هم شاهد رویش هایی در برخی فعالیت های مردم نهاد در قالب کانون و هیات و مسجد محله و…هستیم که امتداد سیاسی و فرهنگی و اقتصادی پیدا کرده اند و نبض تحولات شهری و استانی را در دست گرفته اند. زایندگی یک ایده هم به لحاظ محتوایی و گفتمانی و هم به لحاظ فرمی و جریانی باعث بازتولید اجتماعی آن می شود و قدرت چانه زنی و مردم سازی اش ارتقا یافته و در نهایت نیز، دکترین حرکت عمومی را ضریب و شتاب مضاعف خواهد بخشید.