جلوتر یا عقبتر!؟
بیانیه گام دوم «طرح راهبردی» رهبر انقلاب است؛ متاسفانه نارساییهای فکری امروز جبهه انقلاب این است که با این مقوله به خوبی آشنا نیست که آقا طرح راهبردی دارند یا خیر؟ و اگر دارند معنی آن در سطح رهبری چیست و چگونه عملیاتی میگردد؟ ما خسارت زیادی کردیم که این بحث تبدیل به موضوع مباحثه و گفتمان در بین فعالان نشده است و کلاً در این زمینه مبتدی هستیم. یکی از این خسارتها همین است که نمیتوانیم با رهبری همراه شویم؛ یا جلو میزنیم یا عقب میمانیم یا مسیر دیگری در پیش میگیریم! فهمِ طرح راهبردی رهبر انقلاب، نیاز به مباحثه و گفتوگو دارد و اینگونه نیست که صحبتهای رهبری را گوش کنیم و فکر کنیم کار تمام شده است! مثلاً گوشهای از طرح راهبردی حضرت آقا قانون اساسی است! این در حالی است که ما اساساً نمیدانیم قانون اساسی چه جایگاهی نزد اندیشه رهبری دارد. آیا صرفاً یک چیزی بوده که مردم به آن رأی دادند و تمام شده است!؟ اما نگاه آقا به قانون چیست؟ به این عبارات توجه کنید: «قانون اساسی ما مترقیترین قانون اساسی دنیاست؛ میثاقی ملی است که تکلیف سوگیریهای یک ملت در آن معلوم شده است؛ قانون اساسی تمام تابوهای غرب را خواهد شکست؛ قانون اساسی ما منطقه را فتح خواهد کرد.» وقتی عبارتها را نگاه میکنیم درمییابیم عمق نگاه رهبری به قانون اساسی کجاست. در واقع قانون اساسی، کاملاً در الگوی اصلاحی ایشان دارای جایگاه است؛ یعنی برای پیشبرد امور و حل مسائل، ایشان از قانون اساسی شروع میکنند و معتقدند اگر قانون اساسی بهطور کامل و به درستی اجرا شود کشور از تنگناها درمیآید. البته قانون اساسی، قانون اساسی است. مرحله بعدی، برنامهریزی است و برنامهریزی نیاز به الگو دارد. بنابراین کشور به الگویی برای پیشرفت نیاز دارد. از این رو بعد از قانون اساسی، «الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی» جزو مهمترین طرحهای راهبردی حضرت آقاست.
افسانه
عزیزان! در جهان امروز صحبت از الگوی پیشرفت مبتنی بر آموزههای بومی و دینی، از نظر من یک افسانه است! بدین معنا که جهان امروز واقعاً بر اساس فکر و نرمافزار مادی، مدیریت میشود و اصلاً کسی جرئت ندارد حرف خدا را بزند، ممکن است گروه قلیلی از خدا بگویند اما در ساحتهای کلان «معماری اجتماعی» ممکن نیست بتوانیم به راحتی حرف از خدا بزنیم و اساسا کسی جرئت آن را ندارد و حالا که کسی این جرئت را کرده است، شبیه افسانه است.
رابطه دین و دنیا
به این جملات دقت کنید: «جوهر اصلی در مکتب امام بزرگوار ما، رابطه دین و دنیاست؛ یعنی همان چیزی که از آن به مسأله دین و سیاست و دین و زندگی هم تعبیر میکنند. امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس کار خود قرار داده بود. اسلام، دنیا را وسیلهای در دست انسان برای رسیدن به کمال میداند. از نظر اسلام، دنیا مزرعه آخرت است. دنیا چیست؟ در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگی انسانها، تلاش انسانها، خرد و دانایی انسانها، حقوق انسانها، وظایف و تکالیف انسانها، صحنه سیاست انسانها، اقتصاد جوامع انسانی، صحنه تربیت، صحنه عدالت؛ اینها همه میدانهای زندگی است. به این معنا، دنیا میدان اساسیِ وظیفه و مسئولیت و رسالت دین است. دین آمده است تا در این صحنه عظیم و در این عرصه متنوع، به مجموعه تلاش انسان شکل و جهت بدهد و آن را هدایت کند. دین و دنیا در این تعبیر و به این معنای از دنیا، از یکدیگر تفکیکناپذیرند. دین نمیتواند غیر از دنیا عرصه دیگری برای ادای رسالت خود پیدا کند. دنیا هم بدون مهندسیِ دین و بدون دست خلاق و سازنده دین، دنیایی خواهد بود تهی از معنویت، تهی از حقیقت، تهی از محبت و تهی از روح. دنیا- یعنی محیط زندگی انسان- بدون دین، تبدیل میشود به قانون جنگل و محیط جنگلی و زندگی جنگلی…. راهی که ملت ایران در پیش دارد، راه آباد کردن دنیاست. علم را، دانایی را، اقتصاد را، سیاست را، زندگی فردی را، روابط اجتماعی را، برنامههای کلان جامعه را- که اجزای گوناگون دنیاست- باید آباد کرد، پیش برد، رونق داد و آنها را به شکوفایی رساند؛ و همه اینها در سایه دین تحقق پیدا خواهد کرد. امام این را به ما آموخت؛ و همین عاملِ دشمنیِ آشتیناپذیر و خصومت کورِ ابرقدرتها با نظام جمهوری اسلامی بود و امروز هم هست. امروز هم یکی از آماجهای تهاجم دشمنان ما در سطح تبلیغات جهانی، همین یگانگی دین و دنیاست؛ میگویند چرا دین را پیشوا و مهندس دنیا میدانید…» این جملات بخشی از بیانات رهبرمعظم انقلاب در مراسم شانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) است.
تبدیل الگو به گفتمان
از این منظر بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی ذیل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت قرار میگیرد چه اینکه جوهر اصلی انقلاب اسلامی، مهندسی دنیا توسط دین است که موجب دشمنی بیپایان نظام سلطه با ما شده است. دشمنی رهبری با الگوی توسعه غربی و اسناد بینالمللی نیز از همین نقطه سرچشمه میگیرد؛ چراکه این الگوها سرچشمه گرفته از طاغوت، ناسازگار با توحید و مخالف با جوهر انقلاب اسلامی هستند. بنابراین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، ابرپروژهای است که رهبر معظم انقلاب آن را دنبال میکنند و لازمه تحقق آن، تبدیل شدن الگو به گفتمان و زمزمه همگانی است.
حرکت عمومی
حال باید بپرسیم رهبری از ما چه میخواهند؟ ایشان در بیانیه گام دوم میفرمایند ما چشمانداز باشکوهی برای انقلاب اسلامی داریم و برای رسیدن به این چشمانداز به یک «حرکت عمومی» نیاز داریم. این چشمانداز چیست؟ میفرمایند این چشمانداز، تمدن نوین اسلامی و تمهید ظهور است.
حرکت هم باید یک حرکت عمومی معقول و منضبط و صحیح و عقلایی باشد. ایشان در توضیح حرکت منضبط میفرمایند حرکت غوغاسالارانه و بلبشو مدنظر نیست. از طرفی این حرکت، حرکتی نیست که چند نهاد حاکمیتی بخواهند آن را اجرا کنند. بعد میفرمایند: این حرکت در حال حاضر در کشور وجود دارد. منتها باید سه تا کمال پیدا کند. باید انضباط پیدا کند، سرعت پیدا کند و پیشرفتش به سمت آن چشمانداز، محسوس باشد؛ یعنی باید به چشم بیاید. چه نکته کلیدی در حرکت مدنظر رهبری است که آن را مطلوب میکند؟ جانمایه این حرکت، شکلگیری اراده مردمی در کانون مدیریت کشور است.(به بیانات رهبرانقلاب در تاریخ ۱/۳/۹۸ مراجعه شود. )
پروژهپذیرها!
در واقع مرکز ثقل طرح راهبردی رهبر انقلاب که در بیانیه گام دوم متبلور میشود، قیام جوانان برای ساختن ایران است؛ منظور از مرکز ثقل این است که رهبری اعتقاد دارد اگر روی این نقطه تمرکز ایجاد شود و به خوبی این حادثه به وقوع بپیوندد، خیلی از مسائل کلان نظام حل خواهد شد. جوانان مؤمن و
انقلابی باید در جهت چشمانداز اصلی انقلاب، قیام کنند و بتوانند مردم را در این قیام همراه کنند؛ چرا محوریت با جوانهاست؟ چون آینده دست آنهاست. ضمن اینکه مردم ایران بسیار پروژه پذیرند! یکی از مثالهایش همین کنترل موالید بود. با آنچنان سرعتی موالید ما کنترل شد که همه دنیا انگشت به دهان ماندند. یک مثال دیگرش دفاع مقدس که مردم به بهترین شکل ممکن آن را اداره کردند. اما متأسفانه امروز کسی نیست مردم را در یک پروژه کلان درگیر کند. خواست رهبری در گام دوم همین نکته است.
ثمره قیام
همانطورکه گفته شد باتوجه به اینکه ابرپروژه رهبری، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است و میخواهند با پیگیری این الگو، به سمت وضع مطلوب حرکت شود، بایستی توجه کنیم که اگر یک حرکت عمومی بر اساس مختصات این الگو در کشور شکل نگیرد، چیزی محقق نخواهد شد. توجه دقیق به غایات و ثمرات این حرکت، خط مشی را روشن و شفاف میکند. بهطور کلی میتوان به موارد ذیل به عنوان نتایج و ثمرات طرح قیام جوانان اشاره کرد:
۱) هدایت و سوق دادن نسل جوان به عرصه مدیریت کشور؛ این کار علاوه بر استمرار حرکت عمومی کشور، سبب روی کار آمدن دولت جوان شده و ضمناً موجب خنثیسازی توطئههای دشمن خواهد شد. رهبر انقلاب میفرمایند: «ما در گام دوّم انقلاب بایستی حرکت کشور را بر دوش جوانها قرار بدهیم همچنان که در گام اوّل در دوره انقلاب هم هدایت را امام میکرد امّا حرکت را و موتور پیشرفت را جوانان روشن میکردند، حرکت را آنها به وجود میآوردند.» ۱/۱/۱۳۹۸
۲) قیام جوانان برای ساختن کشور، در واقع منتج به شکلگیری زیرساختهای لازم برای مدیریت راهبردی کشور خواهد شد.
۳) قیام جوانان سبب میشود گفتمان پیشرفت انقلاب اسلامی با مشخصههای توحیدی و انقلابی خلق گردد؛ لذا بایستی تمامی اسناد کلان کشور، متناسب با الگوی پیشرفت، بازخوانی و بازطراحی شود.
۴) زمینهسازی برای رویش واقعی تعلیم و تربیتِ اسلامیِ شیعی و انقلابی در این طرح وجود دارد.
۵) انبوه ایدههای پیشران علوم تمدنگرایِ دینی تولید خواهد شد.
۶) تحقق مردمسالاری دینی؛ مردمی که به پا خیزند، صاحب ولایت میشوند و امامت همگانی یا ولایت همگانی رقم خواهد خورد که در واقع مردمسالاری دینی نیز محصول و ثمره همین نگاه و تلقی است. امام(ره) جوهره اساسی انقلاب را «قیام» میدانند و از عناصر قیام برای الله، به عناصری نظیر ولایت فقیه، حاکمیت، مردمگرایی، امر به معروف و… اشاره میکنند و همه این موارد را تبلور همان جوهر میدانند.
حاکمیت نوین
حضرت امام(ره) در مورد حاکمیت قائل به نظراتی بود که باید نام آن را نظریه «حاکمیت نوین» گذاشت. در این نظریه این کل مردم هستند که باید احساس مسئولیت کنند. امام در پیام ۱۲فروردین ۵۸ و تبریک شکلگیری جمهوری اسلامی با رأی مردم از تعبیر «امامت امت» صحبت کرد. در این تعریف، ولیفقیه باید کاری کند که مردم به امامت برسند. نظرات امام(ره) در مورد مردمسالاری دینی عمیق و صادقانه بود، چرا که از مبانی کلامی ایشان برمیخاست. حضرت امام(ره) معتقد بود که نباید نگاه مردم صرفاً در داشتن خواسته محدود شود بلکه باید مردم برای رسیدن به آنها اراده کنند، ضمن اینکه حاکمیت حق ندارد نظرش را به مردم تحمیل کند، چرا که این خواسته مردم است که مهم است. در واقع در این نظریه، حاکمیت محدود به دولت نیست و به همین جهت است که بایستی مردم در یک نهضت همگانی – که موتور محرکه آن جوانان هستند- برای ساخت کشور به پاخیزند.