ما به يک حرکت عمومي به سمت آن چشمانداز نياز داريم؛ بايد يک حرکت عمومي در کشور راه بيفتد؛ البتّه اين حرکت وجود دارد منتها بايستي انضباط پيدا کند، سرعت پيدا کند و پيشرفتش به سمت آن چشمانداز محسوس باشد .مقام معظم رهبري ۰۱/۰۳/۱۳۹۸
دکتر حمیدرضا ترقی:
حرکت عمومي جامعه به سوي چشم انداز گام دوم انقلاب اسلامي يعني تمدن نوين اسلامي که همه اقشار و طبقات اجتماعي را دربر ميگيرد طبق رهنمود رهبر معظم انقلاب با محوريت قشر جوان که آينده سازان انقلاب هستند بايد صورت گيرد ولي درهر حال بايد چند شاخصه در اين حرکت مورد توجه جدي باشد :
۱-انضباط
يک حرکتِ عموميِ معقول و منضبط –منضبط ! وقتي ميگوييم منضبط، يعني حرکت، غوغاسالارانه و بَلبشويي و مانند اينها نباشد؛ گاهي حرکتهاي عمومي با بلبشو و غوغاسالاري و مانند اينها همراه است؛ آنها ارزشي ندارد.
۰۱/۰۳/۹۸ مقام معظم رهبري
بي نظمي ضد پيشرفت است
اين نسل بايد کار گذشتگان را به اکمال برساند و تمام کند. بايد خوب درس بخوانيد و بهطور دقيق انضباط و نظم اجتماعي را رعايت کنيد. محيط هرج و مرج و محيطي که در آن اميد وجود نداشته باشد، ضد پيشرفت است.۲۴/۱۲/۸۳
نظم اجتماعي بايد از تقوا سرچشمه بگيرد
نظمي در زندگي فردي و نظام زندگي عمومي و اجتماعي انسان مطلوب است که از تقوا سرچشمه گيرد و با تقوا همراه و هماهنگ باشد.
پس، اين يک وصيّت کلّي است براي همه ما که در زندگي شخصي و خانوادگي و در کارهاي تحصيلي و اداري و در مشاغلي که در جامعه داريم، نظم و برنامهريزي را مراعات کنيم. اينها نظمهاي عمدتاً فردي است؛ اما در سطح جامعه هم بايد نظم را مراعات کنيم. هر کس در هر جايي قرار دارد، خود را موظّف بداند که نظم اجتماعي را رعايت کند. اين يک ادب عمومي براي ما در سطح جامعه است؛ همه هم در اين جهت شريک هستند.
رعايت قوانين و رعايت برادري و مروّت و زيادهخواهي نکردن و تجاوز به حقوق ديگران نکردن و رعايت وقت را کردن – چه وقت خود، چه وقت ديگران – رعايت مقرّرات در عبور و مرور و رفت و آمد و مسائل مالي و تجاري و امثال اينها، همه مصاديق نظم است. يک مصداق مهمِّ نظم هم اين است که ميان کارکرد ما در جامعه و افکار و عقايد و شعارهاي ما هماهنگي برقرار باشد. از بينظميهاي بسيار خطرناک يکي همين است که در جامعهاي مباني فکري و عقيدتي و باورهايي که جامعه به آن ايمان و اعتقاد دارد، يک چيز باشد؛ اما رفتارهايي که براساس همين قواعد و باورها بايد شکل بگيرد و هنجار عمومي اجتماعي را تشکيل دهد، با آن باورها و فکرها و مباني منطبق نباشد. اين نوعي دورنگي و دورويي و نفاق عمومي را به وجود ميآورد و بسيار خطرناک است.
اسم اسلام را آوردن و تکرار کردن، اما در عمل هيچ به مباني اسلامي باور نداشتن؛ اسم حقوق بشر را به عنوان مبنا و قاعده فکري مطرح کردن، اما در عمل هيچ رعايت حقوق بشر را نکردن – که امروز در سطح بينالمللي متأسّفانه يکي از بلاهاي بزرگ جامعه بشري اين است – اسم آزاديخواهي را آوردن، اما در عمل رعايت آزادي ديگران را نکردن؛ اسم قانون و قانونطلبي را آوردن، اما در عمل پايبند به قانون نبودن، از جمله خصوصيّات بسيار بد و يکي از مصداقهاي بارز و خطرناک بينظمي است. البته مسئولان که ميخواهند مقرّرات و قوانين را به وجود آورند يا اجرا نمايند، بايد بيشتر رعايت کنند؛ آحاد مردم هم در رعايتهاي عمومي خودشان بايد به اين موضوع توجّه کنند.۱/۹/۸۱
ازانضباط غربيها بايد درس گرفت
يک نقاط اشتراکي هم وجود دارد که اينها در توسعه کشورهاي توسعه يافتهي غربي کاملاً وجود داشته؛ روح خطرپذيري – که انصافاً جزو خلقيات و خصال خوب اروپاييهاست – روح ابتکار، اقدام و انضباط، چيزهاي بسيار لازمي است؛ در هر جامعهاي که اينها نباشد، پيشرفت حاصل نخواهد شد. اينها هم لازم است. ما اگر بايد اينها را ياد بگيريم، ياد هم ميگيريم؛ اگر هم در منابع خودمان باشد، بايد آنها را فرا بگيريم و عمل کنيم.۲۷/۲/۸۸
انضباط انقلابي قوي ترين انضباط است
در ذات تحرک انقلابي، اغتشاش و بينظمي نيست. بعکس، انضباط انقلابي از محکمترين و قويترين انضباطهاست.انضباطي که ريشه از ذهن انسان، از دل انسان، از ايمان انسان ميگيرد، بهترين انضباطها را دارد.
اول انقلابها از جمله انقلاب ما، بينظميهائي ديده ميشود که اين ناشي است از آغاز حرکت انقلابي؛ چون يک بناي کهنه درهم ريخته بايد نابود شود و جايش يک بناي ديگر بيايد. اين، چيز طبيعياي است؛ ولي وقتيکه بناي نو، بناي جديد ساخته شد بر پايههاي درست، حرکت بر اساس آن، حرکتِ منضبط و خوب خواهد بود و پيش خواهد رفت و اين، انقلابي است. بنابراين انقلابيگري را با بينظمي و با شلوغکاري و با نشناختن ضابطه و قانون نبايد اشتباه کرد.۲۵/۴/۸۶
انضباط را بايد از نوجواني تمرين کرد
ميخواهيد کشوري داشته باشيد که افراد آن از لحاظ استعداد، برجسته باشند؛ از لحاظ اخلاق، پاکيزه باشند؛ از لحاظ اقدام، شجاع باشند؛ از لحاظ فکر، داراي تدبير باشند؛ افراد اين کشور مردماني مستقل، داراي فکر، داراي ابتکار، داراي روح خلاقيت، پرهيزگار، پاکدامن، نظمپذير، قانونپذير، اهلِ اقدامهاي بزرگ و آرمان طلب
باشند؛ ميخواهيد يک چنين کشور و جامعهاي بسازيد. کيست که در دنيا آرزويش اين نباشد که کشور و جامعهاش از مردان و زناني تشکيل شده باشد که داراي اين روحيات و خصوصيات باشند؟ يعني ظرفيتهاي استعدادي را به کار ببندند، شجاعت در اقدام داشته باشند، آرمانهاي بلند را دنبال کنند، خسته نشوند، شوق و نشاط داشته باشند، نظم و انضباط داشته باشند، در آنها ولنگاري و بيانضباطي و تنپروري وجود نداشته باشد.۱۲/۲/۸۶
بي انضباطي نوعي فساد است
اگر مردم دچار حالت بي انضباطي اند – بخصوص مسئولان بخشهاي اداره کشور
بي انضباطند – و انضباط اجتماعي نيست، اين فساد است.۲۶/۱/۷۳
نظم يعني تشکيلات
تشکيلات يکي از فرايض هرگروه مردمي است که يک هدفي را دنبال ميکنند. تشکيلات يعني نظم ،يعني تقسيم وظايف، يعني ارتباط و اتصال و زنجيره يي کار کردن ؛ اين معناي تشکيلات است ،اين چيزي است که نه فقط بد نيست بلکه يک چيز خوب و بلکه ضروريست. هيچ کاري در دنيا بدون تشکيلات پيش نمي رودانقلاب اسلامي ايران هم بدون تشکيلات پيش نرفت و پيروز نشد.۲۷/۱۱/۶۰ مقام معظم رهبري
با استفاده از رهنمودهاي فوق مقام معظم رهبري ؛ اولين عنصر براي حرکت عمومي در مسير چشم انداز گام دوم منضبط شدن جامعه و برقراري نظم اجتماعي در جامعه است که براي تحقق آن بايد از تربيت نوجوانان شروع و دربين تمام اقشار جامعه آنرا گسترش داده و آنرا نهادينه کرد ؛ بي شک اگر اين نظم و انضباط ريشه در مباني فکري و اعتقادي مردم بعني اسلام داشته باشد و بر مبناي تقوا انجام شود با روحيه انقلابي دمساز خواهد شد و اجازه
هرج و مرج و بلبشوئي در جامعه نمي دهد .؛ يکي از علل پيشرفت اروپا و غرب وجود نظم و انضباط اجتماعي است که در اسلام و توصيه هاي امير مومنان مورد تاکيد و توجه است ولي مسلمانان به آن کمتر توجه و عمل ميکنند در حالي که اين عامل پيشرفت بايد دقيقا در گام دوم مورد توجه قرار گيرد .
بنابر اين نظم از چند مولفه تشکيل شده است، که عبارتند از:
۱. آگاهي و بصيرت
چنانچه رفتار انسان بر اساس شناخت و بصيرت باشد، علاوه بر آنکه رفتار از روي ميل و رغبت صورت مي گيرد، فرد در حفظ و بقاء آن کوشا خواهد بود، در مورد نظم نيز چنين است. يعني تنها در صورتي که نظم بر مبناي شناخت فرد نسبت به اصول و قواعد و فوايد و آثار آنها ايجاد شود، مقبول بوده و فرد بدون هيچ گونه رنج و خستگي بر اساس آن عمل مي کند.
۲. آزادي مشروط
نظم به معناي محدود نمودن آزادي فرد نيست، بلکه به منظور آن است که رفتار و فعاليت فرد را معقولانه بر طبق ضابطه ها و معيارهاي منطقي و مشخصي در آورد. ضابطه و معيارهايي که هم به سود فرد است و هم به سود جامعه. پس بايد اين نکته را در نظر داشته باشيم که نظم و مقررات، آزادي بي قيد و شرط افراد را مشروط مي کند، تا حدي که اين آزادي به حقوق ديگران ضرري وارد نکند و مانع رشد و هدايت خود فرد هم نشود. اما بايد توجه نمود که اين مشروط کردن نبايد به آزادي انديشه و عمل فرد آسيبي برساند.
۳. خودکنترلي يا انضباط شخصي
يکي از اصول مهم در منظم بودن اين است که فرد از روي اختيار آن را بپذيرد. به عبارت ديگر فرد شخصاً اعمال و رفتار خود را کنترل نموده و تحت نظم و قاعده در آورد و با توجه به آثار و نتايج اعمال خويش اقدام نمايد.يک فرد منظم در مراحل مختلف زندگي خويش عاقلانه رفتار مي کند و با ارزيابي و تدبير رفتارهاي خود را مديريت مي کند. چنين فردي قادر است عواطف و احساسات خود را کنترل نموده، ارزش هاي صحيح اخلاقي را بپذيرد، در زندگي جمعي احساس مسئوليت مي کند، به حقوق و وظايف خود آشنا است و برنامۀ زندگي شخصي خود را از لحاظ مسائل مختلفي چون عادات غذايي، استراحت، تفريح، مطالعه و …. درست تنظيم مي کند.