تجربهی «آقای حجتالاسلام محمدی» از فعالین حلقهی میانی در شهر قزوین به شرح زیر است:
اربعین سال ۹۹ برای سخنرانی به هیئت ابناءالفاطمه در شهر آبیک رفته بودم من معمولا در سخنرانیهایم کمی عملیاتی صحبت میکنم. یعنی چیزی که باید در انقلاب اسلامی و ایران اسلامی اتفاق بیفتد را میگویم.
ما متاسفانه چون جوانان خوب زیاد داریم، قدرشان را نمیدانیم. در آن هیئت حدود ۵۰ نفر از جوانان بسیار خوب را ملاقات کردم که هر کدام توانایی این را داشتند که در گوشهای از دنیا انقلابی به پا کنند. بچههایی حلالخور و بسیار قابل اعتماد.
اما نه کار داشتند، نه انگیزه و انرژی. آخر انرژیشان این بود که ساعت دو نیمه شب با موتور از آبیک به مسجد مقدس جمکران میرفتند، دعا و زیارت میخواندند و برمیگشتند.
آنجا گریزی به مسائل اقتصادی و کارآفرینی و نسبتش با امام حسین علیهالسلام و اربعین زدم. بعد از هیئت بچههای هیئت دور من جمع شدند و باهم صحبت کردیم. برنامه کراود فاندینگ یا همان سرمایهگذاری جمعی را برایشان توضیح دادم.
شاخصها و مدلهای این نوع از سرمایهگذاری را مطرح کردم. اما این بچهها باور نمیکردند که خودشان میتوانند کارخانهدار باشند و به جای کارگر بودن، صاحب کسب و کار بشوند. خیلیهایشان میگفتند تو کار را راه بینداز ما میآییم آنجا کارگری میکنیم.
عمدتا جرئت ورود به این کار را نداشتند. دو ماه طول کشید که به اینها امید بدهم که کار شدنی است و اعتمادشان را جلب کنم. بعد گفتند که ما اصلا پولی نداریم! گفتم: بیست، سی یا پنجاه میلیون هم ندارید؟ گفتند: در این حد داریم ولی شما حرف از تاسیس کارخانه میزنید، با این پولها که نمیشود کارخانه راهاندازی نمود!گفتم: اشکال ندارد، همان سرمایه اندکتان را بیاورید.
در نهایت تا اردیبهشت ۱۴۰۰ هشت نفر مشارکت کردند و دو میلیارد تومان سرمایه جمعآوری شد که ۵۱ درصد از این سرمایه آورده خودم بود. و سپس طبق همان طرحهای توجیهی که از قبل آماده کرده بودیم، به طرح احداث کارخانه ماسه رزینی (ماسه رزینی یا ماسه رزیندار از جمله مواد و مصالح اصلی در ساخت قالبهای ماسهای شناخته شده است که همواره در کارخانههای تولید مصالح به وسیلهی ابزار و ماشین آالت مخصوص تولید میشود) رسیدیم.