به گزارش پایگاه فرهنگی اجتماعی آحاد، رهبری انقلاب همانند امام بزرگوار (ره) اصرار داشتند مردم باید در امور، مشارکت داده شوند و حق نظارت و ارزیابی رفتار حکمرانان را دارند؛ در ادبیات عقلانیتِ انقلاب اسلامی، بهشدت مسئلۀ نظارت مردمی بر حکمرانان وجود دارد؛ این مطالب را و بلکه بیشتر در تبیین نگاه رهبری و امام درباره جمهوریت و نقش مردم در حکومت از زبان حجت الاسلام اسدپور می خوانید.
از مرکز اسناد انقلاب اسلامی سپاسگزاریم که این رویکرد جدید را اتخاذ کردند و با نگاهی به تاریخ عقلانیت اجتماعی، مفاهیم و عناصر تأثیرگذار در عقلانیت انقلاب اسلامی را بحث و بررسی میکنند. یکی از مفاهیم پایهای عقلانیت انقلاب اسلامی در عرصهها و حیطههای مختلف ساخت نظام جمهوری اسلامی، «جمهوریت» است. آنچه در کلام امام راحل، متفکرین انقلاب و شاگردان امام (ره) به نوعی بازتاب پیدا کرده است تمرکز بر عنصر اراده و اختیار انسان و حرکتهای فردی یا حرکتهای اجتماعی است به تعبیری تمام کنشگریها و رفتارهای فردی و اجتماعی انسان در عنصر انتخاب و اختیار و حرکت ارادی انسانها تبلور پیدا میکند.
برای رهگیری مسئلۀ «جمهوریت» در ادبیات امام، باید بر عنصر انسانشناسی امام (ره) تمرکز شود. انسانشناسی امام (ره) متأثر از مبانی حکمت متعالیه صدرایی و نگاه انسانشناسی عرفانی ایشان است. در آثار اولیۀ امام (ره) که در زمینههای حکمت، اخلاق و امثال اینها نوشته شده است، کاملاً میتوان این خط را رهگیری کرد؛ در کلام ایشان وقتی انسان خلق میشود، دارای برخی فعلیتها و بیشمار و بینهایت قوا و امکانهایی است که باید در طول حرکت دنیوی خودش این امکانها و قوا را در خودش به فعلیت برساند.
امام (ره) دو مسیر را برای حرکت انسان تصویر کردهاند؛ یک سیر انسان را به فعلیتهایی میرساند که به تعبیری فضائل و کمال انسان به شمار میآید و انسان میتواند به سمت تبلور اسماء و صفات الهی نیک حرکت کند. در مقابل این سیر، انسان میتواند مسیری را پیش برود که کاملاً به سمت رذائل حرکت کند و قوای رذیلهای را در خودش به فعلیت برساند. از نگاه حکمت متعالیه این سیر هم حرکتی استکمالی و حرکت به سمت تبلور اسماء و صفات الهی است؛ ولی اسماء و صفات جلالی حضرت حق در اینجا تبلور پیدا میکند. بنابراین انسان در تکتک کنشها یا فرایند حرکت اختیاری در زندگی دنیویاش لحظه به لحظه با انتخاب و حق انتخاب و اختیار مواجه است. درحقیقت انسان فعلیت نهایی خودش را با ارادۀ خودش میسازد؛ یعنی انسان صورت برزخی و حضور عقلی و ملکوتیاش را کاملاً در حرکت اختیاری و ارادی خود در سیر دنیوی شکل میدهد و میسازد. این مسئله هم در رویکرد افعال و رفتارهای فردی وجود دارد هم میتوان در پدیدههای اجتماعی و ساختارهای کلان اجتماعی آنرا دید؛ به بیان دیگر امام (ره) همان دو مسیر را برای جوامع به تبع ادبیات قرآنی در نظر گرفته است و معتقد است جامعه دارای حیات و ممات و رشد و نمو است و فراز و نشیب حرکت ارادی کاملاً برای جامعه هم قابل ترسیم است.
اما با وجود این مبنای حکمی پرسش این است که آیا دین و شریعت، اراده و اختیار و انتخاب انسانها را به رسمیت میشناسد؟ اینکه به شکل قهری و فلسفی حرکت انسان اینگونه پیش میرود، یک بحث است؛ اما آیا شارع یا قانونگذار هم اراده و انتخاب انسان را به رسمیت شناخته است و به آن مشروعیت بخشیده است؟ اینجا هم امام (ره) متأثر از نگرش حکمی و عرفانی خودشان، آیات زیادی را شاهد میآورند بر اینکه انتخابکنندگی و حق اختیار، در مسیر حرکت انسانها به رسمیت شناخته شده است؛ همچنین با وجود اینکه شارع یک مسیر و هدف و سنخ از این حرکتها را رسمیت شناخته است و آن را ترویج و تشویق میکند، کاملاً به عنصر انتخاب و اراده موضوعیت داده است. یعنی اگر بخواهیم خودمان را به جای شارع قرار دهیم، میتوان اینطور تعبیر کرد که خداوند متعال یا شارع مقدس اسلام نمیخواهد با حذف عنصر اراده، انتخاب و اختیار انسان، او را به هدف نهایی و غایی خودش برساند، بلکه تلاش میکند با اختیار، اراده و انتخاب، آگاهی و میل خودش او را به هدف و کمال و نهایت فعلیت وجودی برساند؛ چراکه عنصر انتخاب است که ابتلا و امتحانات و ارزش حرکتکردن در این مسیر را در برابر حرکت در مسیر دیگر مشخص میکند. اگر عنصر انتخاب، اراده و اختیار نبود، مثل اینکه حرکتکردن در دو مسیر پیشگفته واجد هیچ ارزش اجر و ثواب یا عِقاب و عقوبت نمیشد. ازآنجاکه این دو مسیر کاملاً با اراده انتخاب میشود، اجر و پاداش و از آن طرف عقوبت و مؤاخذه مطرح میشود و معنا پیدا میکند؛ بنابراین سنت امتحان و ابتلا همواره به اراده و انتخاب انسان گره میخورد.
ساختار کلان جامعه هم به همین ترتیب است. حرکت پیامبر اکرم (ص) یا ائمه اطهار (ع) هیچگاه اینطور نبوده است که بخواهند با حذف آگاهیبخشی، انتخابکنندگی و اراده، جامعه را به سمتی حرکت بدهند و یک مسیر را برای انسان متعیین کنند، بلکه همواره عنصر آگاهیبخشی، تعلیم، ارشاد و بلاغ در مقدمه وجود داشت تا درنهایت خود انسانها با عزم و اراده به این سمت حرکت کنند. بنابراین باز هم در عمل مسئلهای با عنوان حذف یا ذوب ارادههای انسانی در ارادۀ مقام بالادستی وجود ندارد.
بنابراین ادبیات اراده و انتخاب حتی تا تعهد به ولایت و سرپرستی پیغمبر اکرم (ص) هم پیش رفته است که تولا و تولی یک ولیّ هم باید درنهایت با انتخاب، گزینش و اراده خود انسانها همراه باشد. درست است دلسپردگی و دلدادگی به پیغمبر اکرم (ص) یا ائمه اطهار (ع) یا هر ولیّای از اولیای جامعه مطرح است که اساساً این وِلاء و موقعیت سیاسی و اجتماعی ریشه در وَلاء و دلدادگی و دلسپردگی دارد، در همان اوج دلدادگی و دلسپردگی هم پذیرش وِلاء امری ارادی و اختیاری است و بهنوعی با انتخابکنندگی انسانها همراه است.
اینکه درنهایت انسانها باید با ارادۀ خودشان تولی را داشته باشند، در ادبیات امام (ره) و همچنین متفکران انقلاب اسلامی صورتبندی میشود. اگر این مسئله پایۀ مفهومی «جمهوریت» و لایۀ انسانشناسی در نظر گرفته شود، در حرکت تاریخی امام (ره) از ابتدای آغاز نهضت تا شروع پدیدۀ گستردۀ انقلاب اسلامی، مرحلۀ پیروزی انقلاب و برقراری و تأسیس نظام جمهوری اسلامی و ساختارهای کلان نظام، نظارت و ارزیابی مسئولین و ارزیابی و نظارت بر رفتار حکمرانان و بعد هم مشارکت در امر اجتماعی و شرکتدادن حکمران برای تحقق امور اجتماعی، در همۀ این مراحل تمام دغدغۀ امام (ره) حضور، استقامت، اراده و عزم و درنهایت خودکنشگری مردم بود.
اگر با این ادبیات به سیره و رفتار امام (ره) نظر بشود، متوجه میشویم ایشان از همان نخستین روزهای نهضت، اصل را بر عنصر آگاهیبخشی و تقویت عزم و اراده مردم قرار دادند. شاید سال 1341 یا 1342 زمینۀ لبیک عمومی به امام (ره) فراهم نبود و امکان تحقق بر روی زمین نداشت؛ ولی بعد از قیام 15 خرداد 1342 که امام (ره) این موج و خیزش اجتماعی را رقم زدند و بعد در پانزدهسال این نهضت را اداره کردند. در تمام مراحل اداره نهضت ایشان بر عنصر آگاهیبخشی مردم تأکید میکردند. تاکید ایشان در این مدت بر روی متمرکز کردن اراده و عزمهای تودههای جامعه بود و به همین دلیل با جریانهایی که قصد حذف مردم را داشتند، برخورد میکردند. گروهی به بهانه اینکه مردم عوام و توده هستند و درکی از شرایط ندارند یا در عوام چه عقلانیتی وجود دارد تا در سیاست دخالت کنند، میگفتند باید به دنبال نخبگان برویم و آرامآرام کادر را در نظام تغییر بدهیم یا برخی نگاههای دیگر که حرکت مسلحانه را تجویز میکردند و میگفتند کاری از دست عموم مردم برنمیآید و باید جبهۀ مسلحی را بتوانیم تجهیز کنیم؛ مانند نگاه سازمانی مجاهدین خلق داشتند که قصد بهوجودآوردن جبههای امنیتی را داشتند. اما امام با اینها بهشدت مقابله میکند و هیچگاه روی خوش به آنها نشان نمیدهد؛ همچنین شاگردان خود را کاملاً ملزم صحبت با مردم میکند و اینکه فقط با مردم صحبت کنند و عزم و ارادۀ مردم را برای هدف متعالی بزرگ جلب کنید.
امام (ره) در طول نهضت رویکردشان به این ترتیب بود. از مهر و آبان سال 1356 کمکم نهضت و جنبش و خیزش اجتماعی 15 خرداد 1342 به انقلاب عظیم تودهها تبدیل شده است. بعد از تبدیل نهضت به انقلاب هم رویکرد امام (ره) مثل سابق است؛ یعنی بسیاری میگفتند چون انقلاب به سمت پیروزی حرکت میکند، مردم را باید حذف کرد و خودشان باید ساختارها و مدل حکمرانی را صورتبندی کنند و به سمت کادرسازی و برقراری نظام جدید بروند؛ اما امام (ره) مخالفت کردند و نگذاشتند مردم از صحنه حذف شود. این اتفاق تا لحظۀ آخر که شامگاه 21 بهمن و شب 22 بهمن و زمان اعلام پیروزی اولیه اتفاق افتاد و اعلام شد نظام شاه خلع گردید و نظام شاه درهم پاشید، امام (ره) همان شب و فردای آن یعنی 23 بهمن در بیانیههایی تأکید میکنند مردم نباید از صحنه حذف شوند و مردم باید در صحنه باقی بمانند. درحقیقت انقلاب به مفهوم خیزش اجتماعی تمام شد؛ اما هنوز مرحله نظامسازی باقی است و هرچند پیروزی اولیه به دست آمده است و شاه از کشور بیرون انداخته شده است، هنوز حرکت اصلی به پیروزی نهایی خودش نرسیده است و تا زمانی که بتوانیم نظام اجتماعی را در عرصههای مختلف تثبیت کنیم و خیالمان راحت باشد که دیگر اجانب و بیگانگان نمیتوانند انحرافی در حرکت ایجاد کنند، مردم باید خودشان را در صحنه حفظ کنند و نگه دارند.
بعد از پیروزی انقلاب هم مرحله به مرحله، مثل رفراندوم جمهوری اسلامی، همهپرسی قانون اساسی، انتخاب خبرگان قانون اساسی و همهپرسی که بر روی قانون اساسی رخ میدهد، با وجود همۀ مخالفتهایی که اصرار داشتند وقتی منتخبین مردم قانون اساسی را نوشتهاند، دیگر نیازی به همهپرسی و رفراندوم مصوبه خبرگان نیست امام (ره) باز هم اصرار میکنند باید قانون اساسی دوباره به رفراندوم گذاشته شود. در طول یکسال تقریباً یعنی از سال 1358 تا 1359 همۀ ارکان و اجزای جمهوری اسلامی که در قانون اساسی پیشبینی شده بود، با رأی و خواست مردم محقق شد و تمام حکمرانان در پستهای خودشان با انتخاب مستقیم یا با واسطه مردم به جایگاه خودشان رسیدند.
مطالعۀ تاریخ انقلابها نشان میدهد تا سالها بعد از انقلاب هنوز نظام تثبیتشدۀ حاکمی وجود ندارد و نظامهای اجتماعی باری بههرجهت برقرار شدهاند و هر لحظه بعد از انقلابها فرو میپاشند و در هر دورهای نظامی کاملاً جدید شکل میگیرد؛ برای مثال در انقلاب کبیر فرانسه که ادبیات روشنفکری ما علاقۀ بسیاری به آن دارد، در مدت صدسال بعد از پیروزی فرانسه یعنی از 1789 تا 1890 میلادی، پنج مرتبه نظام سیاسی فرانسه بهکلی تغییر کرده و زیرورو شده است؛ ابتدا پادشاهی را حذف کردند، بعد دوباره پادشاهی را برگرداندند، سپس مشروط کردند، بعد پادشاه را کشتند و در هر کدام از این نگرشها و بازبینیها خونها جاری میشود. فرانسویها وصف میکنند و میگویند در خیابانها و آبراههای پاریس در هر کدام از تغییر و تحولات گیوتین میگذاشتند و تمام حکمرانان قبلی را اعدام میکردند تا حکمرانان جدید تثبیت شوند؛ درحالیکه در انقلاب اسلامی در مدت یکسال تمام عناصر حاکم و ارگانهای حاکمیتی با انتخاب مستقیم مردم یا با انتخاب با واسطه مردم مبتنی بر قانون اساسی مصوب منتخبان مردم و مصوب با رفراندومی که اتفاق افتاده است، انتخاب میشوند؛ در این یکسال ریاستجمهوری، مجلس، وزرا، شورای نگهبان، قوه قضاییه و … با واسطۀ مردم صورتبندی میشود و حکمرانی تثبیت میگردد. بعد از آن هم بسیاری قصد حذف مردم از صحنه را داشتند؛ ولی امام (ره) باز هم اصرار میکنند آغاز مسیر است و باید با مشارکت مردم و بسیج عزمها و تودههای مردم به سمت ساخت و پیشرفت ایران برویم.
در آغازین سالهای پیروزی انقلاب، متأسفانه جنگ تحمیلی آغاز میشود که باز هم حضور گسترده و بسیج عمومی مردم در جبهههای جنگ را شاهد هستیم. در این زمان هم برخی اصرار داشتند حضور مردم در جبههها تأثیری ندارد و باید این کار به ارتش سپرده شود؛ ولی امام (ره) اصرار میکنند حتی در امور کارشناسانه و تخصصی هم باید با مردم شفاف صحبت کرد و مردم بسیج شوند؛ همچنین عزم و اراده مردم میتواند در این عرصهها، منجر به امنیت و ثبات و برقراری لازم شود و بههرحال در شرایط جنگ مردم توسط امام (ره) مشارکت داده میشوند.
بعد از شرایط جنگ تحمیلی و بعد از رقمخوردن صلح، زمانی که مسئلۀ عمران و توسعه و به نوعی بازسازی پس از جنگ مطرح شد، بسیاری قصد داشتند به سمت ادبیات تکنوکراتها، کارشناسان، نخبگان و امثال اینها بروند که باز هم امام (ره) اصرار میکنند ساخت، عمران و بازسازی ایران باید با عزم و ارادۀ مردم باشد.
رهبر معظم انقلاب هم بعد از رحلت امام، دقیقاً بر همین اندیشه ایستادند و اجازه ندادند ادبیات تکنوکراتی غربی یا ادبیات بروکراسی غربی در لایههای بعضی از دولتهای دیگر حاکم شود؛ چراکه این کار در عمل منجر به این میشد که به تودهها و عوام و آحاد جامعه فقط در شب انتخابات نیاز است تا فقط رأی بدهند و بروند و در باقی امور دخالتی نداشته باشند. ایشان هم همانند امام (ره) اصرار داشتند مردم باید در امور مشارکت داده شوند و حق نظارت و ارزیابی رفتار حکمرانان را دارند؛ هرچند در این زمینهها هنوز ساختارسازی لازم را نتوانستهایم محقق کنیم و در ادبیات عقلانیت انقلاب اسلامی، بهشدت مسئلۀ نظارت مردمی بر حکمرانان وجود دارد؛ در کلام امام (ره) و شاگردان ایشان از قبیل شهید مطهری، شهید بهشتی، مقام معظم رهبری و … تأکید بر آموزۀ امر به معروف و نهی از منکر است؛ یکی از مراتب مهم این آموزه نظارت و ارزیابی مردم بر حکمرانان و مطالبه از حکمرانان است؛ ولی در اینباره هنوز ساخت و کشت نهادیاش در زمین محقق نشده است که نظارت عمومی مردم چگونه بر حکمرانی دولتهای مدرن باید اتفاق بیفتد.
گفتنی است در غرب در مسئلۀ نظارت کارهایی انجام شده است؛ برای مثال آزادی احزاب یا آزادی مطبوعات یکی از عناصری است که در مدل دولت ـ ملتهای مدرن غربی و هم قانون اساسی خودمان پیشبینی شده است؛ ولی این آسیب وجود دارد که اگر مطبوعات و احزاب گرایش به حذف مردم داشته باشند، باید چه کاری انجام شود؟ همان اتفاقی که معمولاً در دولت ـ ملتهای مدرن غرب اتفاق افتاده است که خود احزاب هدف و معبود و به تعبیر شهید بهشتی بت میشوند؛ از اینرو در عمل و در طولانیمدت دوباره مردم از معادلات سیاسی حذف میشوند و خود احزاب و جناحها یا قلمبهدستان مطبوعات بازیگران معادلات سیاسی میشوند. البته در ذهنیت شهید بهشتی عناصری از این اتفاق ممانعت میکرد که احزاب نتوانند ماهیت مشارکت مردم را از خودشان حذف کنند؛ اما بههرحال هنوز نتوانستهایم آن طور که باید این امر را محقق کنیم و حق اعتراضها و حق نظارت و ارزیابی رفتار حکمرانان آنطور که باید هنوز محقق نشده است.
البته امام (ره) و مقام معظم رهبری ادبیاتی فراتر از این هم داشتند و میگفتند بعد از نظارت و ارزیابی حکمرانان، مرحله بعدی مشارکت و تعاون و حرکت مردمی در مسیر پیشرفت و ساخت ایران است که اینجا هم هنوز نتوانستهایم نهادسازی لازم را انجام دهیم. الگوی نگاه تعاونی شهید بهشتی در قانون اساسی یا مذاکراتی که با جامعه مدرسین دربارۀ ساختار اقتصادی داشتند، نمونۀ خوبی بود؛ اما اینکه ذینفعان اجازه ندادند یا خودشان توان ادامه مسیر را نداشتند یا مسائل دیگر، الگوی تعاونی دهۀ 60 خیلی موفق پیش نرفت؛ به نظرم ذینفعان اجازه ندادند و عرصه و میدانی برای فعالیت تعاونیها ایجاد نشد تا اثرسنجی شود که آیا آن الگو موفق بوده است یا نه؟ اما بههرحال نظیر آن طرح و ساخت نهادی، باید در عرصههای مختلف مثل اقتصاد، فرهنگ، سیاست، امنیت و همۀ نظامهای اجتماعی کلان و خرد، با ادبیات نظری و تئوریکی که بیان شد، باید با مشارکتبخشی، همدلی و همیاری مردم رقم بخورد؛ همانطور که در نمونههایی که شکل گرفته است، موفقیت کاملاً احساس میشود؛ برای نمونه نهضت و پیروزی انقلاب، بسیج مردم در عرصههای نظامی و امنیتی، بسیج مردم در مشارکتهای کلانی که در ساخت مسکن در اوایل انقلاب رخ داد، نگاهی که اصل صد حساب امام (ره) و … که با مشارکت و عزم مردم بود؛ همچنین در سالیان اخیر مشارکت مردم در مبارزه با کرونا، همکاری مردم با سیلزندگان و زلزلهزدگان و … کاملاً مشخص است. درحقیقت هر زمان مردم در صحنه حاضر میشوند، موفقیتها جدی و چشمگیر هستند؛ ولی آنجایی که هدف حذف مردم است و با نخبهگرایی و بروکراسی اداری یا تکنوتراتی قصد پیشبردن کارها را دارند، چون بیشتر سیاستها ضد مردم اتخاذ میشود، منفعت و خیر عمومی مردم مدنظر نیست، بلکه هدف بیشتر دورزدن مردم است که معمولاً هم با بنبست روبرو میشوند و عدم فتحها و پیشرفتها مربوط به آن عرصههاست. تجربه تاریخی چهلسالۀ بعد انقلاب هم این مسئله را کاملاً تأیید میکند که هر زمان امور به مردم واگذار شد، مردم خطشکنی کردند؛ حتی چشماندازها و افقهای جدیدی را باز کردند؛ اما هر زمان به سمت حذف و دورزدن مردم رفته شد و نفع و خیر عمومی مردم لحاظ نگردید، گرچه خیر احزاب و جناحها و مثلاً حکمرانان در آن انتخابها بوده است، معمولاً پیش نرفته است و در مواردی سبب عقبگرد هم شده است.