تجربهی «خانم پروین حافظی» از فعالین حلقهی میانی در شهر خرم آباد به شرح زیر است:
پس از شناسایی در شهرهای ازنا و الشتر رسیدیم به اربعین سال ۹۸ که به ما یک سهمیه خادمی دادند. از این شناساییها ما به افرادی رسیده بودیم که در شهرهای مختلف کنشگران روی آن افراد اجماع داشتند. به هر کدام از این عزیزان گفتیم سه چهار نفر ظرفیت دارید که افرادی را برای اعزام معرفی کنید.
سپس ما مصاحبه میگیریم و به عنوان خادم اینها را به کربلا و نجف میبریم. این تقریباً اولین عملیات ما بود که خدا را شکر خیلی خوب بود. بعد از آن دورههای آموزشی داشتیم و ارتباط مان را با بچهها حفظ کرده بودیم.
از دوران دانشجویی یک گروه جهادی داشتیم که به همان واسطه از طریق مجازی خیرین را پیدا میکردیم و از آنها کمک میگرفتیم.
در ادامه از اینکه گروه جهادی را صرفاً شناساییهای خودمان قرار بدهیم عبور کردم و بچههای شهرستان یا محلات خرم آباد یا بچههای کنشگری که شماره بنده را داشتند هر کدام از این بزرگواران اگر موردی را به بنده معرفی میکردند، تحقیق میکردیم و اگر صحت داشت در گروه جهادی خودمان فراخوان آن موارد را میزدیم به شکلی که جلب اعتماد بچهها شکل بگیرد.
خدا را شکر همین گروه جهادی باعث شد که به فرض مثال یک جایی میدیدیم از ستاد اجرایی یا مکانهای دیگر سهمیه به این گروه میدادند من آن را بین مجموعهها تقسیم میکردم. دیگر من در قالب صف نبودم و نقش ستادی را بازی میکردم. بطور مثال اگر ۵۰ گونی برنج را میدادند بین شهرستان ها و محلات تقسیمش میکردم، میگفتم شما اگر نیازمندی میشناسید به آنها بدهید.
خلاصه بچهها درگیر کار میشدند ولو یک کار کوچک. درکنار این کارها مثلاً ما اکرانهای فیلم جشنواره عمار را داشتیم و بچهها را درگیر میکردیم. میگفتیم اکران کنید و درصدی از این بلیط فروشی را هم برای خودتان و مجموعهتان بردارید. این رویکرد منجر میشد که این بچهها با ما یک ارتباط مستمر داشته باشند. منظور این است که به بهانه کارهای مختلف این ارتباط را حفظ کردیم.
در جریان سیل پلدختر و بحث کرونا که شناساییها خیلی به درد خورد. مثلاً ما در سیل پلدختر شناسایی خانه به خانه سیلزدهها و جمع آوری اطلاعاتشان را انجام دادیم. آن هم الحمدالله در بحث کرونا تجربه خوبی شد. همچنین گروههای جهادی که ما شناسایی کرده بودیم و حتی هیئات برای دوخت ماسک ،کمکهای مومنانه و… واقعاً درگیر شدند.