به گزارش خبرنگار پایگاه فرهنگی اجتماعی آحاد، در ادامه ارائه حجت الاسلام والمسلمین سعید صلح میرزایی با موضوع مردم و تحقق مراحل پنجگانه انقلاب اسلامی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب را مرور می گنیم:
03:48 تعریف بحث انقلاب اسلامی ذیل نبوت
06:58 خط امامت ادامهدهنده انقلاب نبوی
08:03 مرحله اول انقلاب، اسقاط رژیم طاغوت
12:25 مرحله دوم انقلاب، تثبیت نظام اسلامی
17:27 مرحله سوم انقلاب، اسلامی شدن تمام اجزای حاکمیت
18:06 مرحله چهارم انقلاب تشکیل جامعه اسلامی
19:28 مرجله پنجم انقلاب، تمدن نوین اسلامی
20:34 طلوع خورشید ولایت نتیجه مراحل انقلاب
23:50 جایگاه مردم در تفکر انقلاب اسلامی
26:15 تکریم انسان یکی از پایههای تفکر اسلامی
29:40 در جامعه توحیدی مردم سالار هستند
30:38 ابعاد مردمسالاری دینی
36:33 تسهیلگر شدن دولت
38:20 جایی که مردم احساس کنند لازم هست، حضور پیدا میکنند
41:05 راه اجرای منویات رهبری آشنا کردن مردم با وظایفشان است
مشاهده در سایت پاسخ
متن کامل به همراه پرسش و پاسخ:
عرض ادب و احترام دارم خدمت برادران و خوهران بزرگوار و درود می فرستم به روان مطهر امام عزیزمان، شهدای نهضت، شهدای تثبیت انقلاب، شهدای دفاع از انقلاب اسلامی در برابر حمله صدامیان، شهدای دفاع از حرم، شهدای دفاع از امنیت، و تبریک عرض می کنم ایام مبارک دهه فجر را و تشکر می کنم از برادران عزیزمان در واحد پاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه، مسئولین شان ، برادر عزیزم آقای پیغامی که خیلی پیگیری کردند از برادران عزیز دفتر حفظ و نشر هم تشکر می کنم که در جریان بودم که چقدر زحمت کشیدند برای اینکه این جلسه برگزار شود ، از دبیر علمی عزیزمان، جناب آقای رشید هم تشکر می کنم. همچنین از صبر شما که از صبح بالاخره تشریف دارید و این بحث ها را دارید پیگیری می کنید. موضوعی که دوستان امر فرمودند خدمت عزیزان ارائه کنم، بحث مردم و مراحل انقلاب اسلامی است. قاعدتا برای اینکه این بحث جا بیافتد و بتوانیم از بیان رهبر انقلاب این بحث را حکایت کنیم و روایت کنیم، لاجرم باید از باب تذکر یا یادآوری، مراحل انقلاب اسلامی را با هم مرور کنیم. قاعدتا حاضرین در جلسه تفطّن دارند اما ممکن است بزرگوارانی که بعدا از در واقع محتوای جلسه می خواهند استفاده کنند ، شاید برای آن ها لازم باشد این تذکر را عرض کنیم. من یک مقدمه ای را قبلش عرض کنم و آن هم این است که ما بحث انقلاب اسلامی را در منظومه فکری امامین انقلاب ذیل بحث نبوت تعریف می کنیم. بحث انقلاب اسلامی در واقع ذیل نبوت تعریف می شود. رهبر انقلاب واژه انقلاب اسلامی را قبل از دهه پنجاه به کار بردند و ایشان بعثت پیامبر اسلام را انقلاب اسلامی نامیدند. با این تعریف که انقلاب را فرآیندی می دانند از یک وضعیت موجود نابسامان تا یک وضعیت مطلوب آرمانی. به همین خاطر انقلاب در تعریف رهبر انقلاب، انفجار نیست ، یک فرآیند است ، یک صیرورت است . این تعبیر انقلاب ما انفجار نور بود، این هم می دانید فرمایش امام نیست. این گفته یاسر عرفات است و مراجعه کنید به صحیفه امام، آنجا پاورقی زدند آقایان که این جمله، جمله امام نبود. انقلاب ما در واقع یک شروعی داشت و یک پایانی دارد این انقلاب که عرض خواهیم کرد. اگر نبوت را به معنای انقلاب بدانید، نبی وقتی مبعوث می شود، آقا در طرح کلی فرمودند : اول رستاخیز در جان نبی اتفاق می افتد و بعد برون داد این رستاخیز است که به جامعه سرایت می کند و جامعه ی پیش روی نبی متحول می شود. درباره تفسیر این آیه شریفه « ووجدک ضالاً فهدی» آقا این گونه تصویر کرده اند که آنچنان پیشرفتی و آنچنان هدایتی به سبب وحی در جان پیامبر اتفاق می افتد که می شود گفت آنچه که تو داشتی ، از همه خوبی ها ، او ضلالت بود. خیلی تعبیر جالبی می شود. « ووجدک ضالاً فهدی» یعنی با اینکه پیامبر ما هیچوقت بر هیچ بتی سجده نکرد، هیچوقت به هیچ نجاستی بلانسبت محضر ایشان، نزدیک نشد، با اینکه پیامبر ما هیچگاه دروغ نگفت، هیچگاه فحش نداد، هیچگاه هیچ گناهی را انجام نداد و امین بود و به عنوان بهترین فرد در زمان خودش مطرح بود اما بعد از رستاخیز نبوی می بینید که ایشان اینقدر متحول می شود که این آیه قرآن اینگونه درباره او حکایت می کند. و بعد او به سراغ جامعه اش می آید ، نابسامانی های جامعه ، شرک جامعه، طاغوت جامعه را او هدف گیری می کند برای حذفش. از اینجا فرآیند انقلاب شروع می شود در جامعه و تا به مطلوب نرسیده این انقلاب ادامه دارد. خط امامت در واقع دنباله گیری آن انقلاب نبوی است . به اباعبدالله که می رسد ، نیاز به تجدید انقلاب می شود و اباعبدالله برای این تجدید ، جانش را و جان عزیزانش را تقدیم می کند. و بعد این خط ادامه پیدا می کند. و افت و خیز هایی داشته و بدنبال این بوده اند که انقلاب اسلامی پیامبر برسد به آن جامعه آرمانی. یک نکته ای را شهید مطهری در کتاب انقلاب مهدی علیه السلام گفته اند که این افت و خیز هایی که در مسیر بشریت وجود دارد، انقلاب های متعددی که در مسیر بشریت وجود دارد تا آن انقلاب نهایی، ایشان جمله اش این است که درست است هر انقلابی رشد می کند و بعد یک افولی دارد ولی شیب این نمودار با همه حرکت های سینوسی اش به سمت رشد بوده. و همیشه انقلاب بعدی ، در رتبه ای بالاتر از انقلاب قبلی بوده . اگرچه که انقلاب قبلی ممکن است که مضمحل شده باشد. انقلاب اسلامی ما اولین مرحله خودش را از سال 41 در واقع شروع میکند و تا سال 57 حدود شانزده سال ، این مرحله انقلاب اسلامی طی می شود. مرحله اول یعنی اسقاط رژیم طاغوت. حالا چون دهه فجر است و چون بعضی از عبارات در السنه یکجوری در واقع سهل شده ، معمولا در کتابهای تاریخ دیدید دیگر، یک اتفاقی که ممکن است هزاران نفر جان داده باشند در یک جمله خلاصه می شود. مغول به ایران حمله کرد. چی خب؟ مثلا ، چقدر اضطراب ها، چقدر کشته شدند، چقدر دزدیده شدند، چه چه چه . هزاران اتفاق افتاده. چقدر کتابخانه آتش زده شده، چقدر فرهنگ ما دچار تلاشی شده در برهه ای از زمان. ما می گوییم شاه سرنگون شد. حکومت طاغوت سرنگون شد. اما این اتفاق، یک اتفاق راحتی نبود. به همین خاطر است که رهبر انقلاب تعبیرشان از مرحله اول انقلاب این است که همچون معجزه عصای موسی علیه السلام و همچون گذر بنی اسرائیل از رود نیل بود. این یک تعبیر خیلی جالبی [ است] . یعنی آقا که در مقام اغراق نیستند که. واقعا تکان خوردن شاه ، کار سختی بود. شاهی که هرچقدر به پایان حکومتش داشت نزدیک تر می شد، قدرت نظامی اش، حمایت مستشاری آمریکا، قدرت دستگاه اطلاعاتی اش، اینقدر بالاست. من یک در واقع سند شفاهی را نقل بکنم برایتان از جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین عبدالرضا ایزدپناه که از شاگردان مشهد آقاست، الان هم ایشان تشریف دارند می توانید به خودشان مراجعه کنید. یک جلسه ای ایشان می گفتند آقا سال 56 ، فراری بودند و در یکی از روستاهای اطراف مشهد بودند. ایشان می گوید من رفتم برای دیدار با آقا. آقا پشته ای از هیزم را به پشت گرفته بودند داشتند می رفتند برای یک پیرزنی از پیرزن های روستا، مثلا ایشان هیزم تهیه کرده بودند. یک چند ماهی شاید قبل از تبعید آقا بود به ایرانشهر. می گوید یک جایی آقا نشستند یک ذره خستگی در بکنند، حالا مثلا این تعابیر ، بعضی از این در واقع صحنه پردازی هایش از من، مثلا شاید خیره شده بودند به آن جوی آبی که داشت رد می شد، گفتند که کاشکی می شد یک حکومت اسلامی تشکیل بدهند. بعد ایشان گفتند آقا گفتند که اگر حکومت اسلامی بخواهد تشکیل شود، احتمالا در مصر احتمال دارد تشکیل بشود. یعنی آقا که خودش وسط میدان مبارزه است ، احتمال نمی دهد که در ایران بشود به این زودی ها حکومت اسلامی تشکیل بشود ، شاهدش این است که در کتاب طرح کلی هم آقا، مقدمه اش را خوانده باشید، فرموده اند که ما فکر نمی کردیم سه چهار سال بعد مثلا انقلاب پیروز شود. ما گفتیم اگر پنجاه سال بعد هم پیروز بشود، پایه هایش همین چیزهایی است که در طرح کلی گفتیم. خب این مرحله اول را یک نکته ای است که باید ما خوب مطرح کنیم. من چون بعدا برایش در آن قسمت بعدی عرایضم می خواهم استفاده کنم دارم این قسمت را یک مقدار رویش صبر می کنم. خود امام هم همینجوری است. ایشان می گوید دو ماه قبل از پیروزی انقلاب، در نوفل لوشاتو، به امام خبر آوردند؛ این را هم خاطره اش را آقا 25/12/94 از امام نقل می کند ، هم خود امام در بیاناتشان هست که آنجا برای من خبر آوردند که همان شعاری را که مردم در تهران می دهند، همین شعار را آن روستاهای خمین هم دارند می دهند. امام فرموده بودند ما پیروزیم. آنجا من یقین پیدا کردم ما پیروزیم . البته امام تعبیرشان این بود که با خود گفتم اگر ما هم کشته بشویم، این انقلاب به پیروزی می رسد. امام باز امید ندارد که خودش پیروزی را ببیند ولی دیگر در واقع امام خوشحال است از اینکه حتما پیروزی اتفاق می افتد. پس این مرحله اول یک مرحله بسیار سختی بود. حالا اینکه چه فرآیندی اتفاق افتاده را من در بخش دوم عرایضم عرض می کنم.
مرحله دوم ، مرحله تثبیت نظام بود. این هم باز مرحله ی راحتی نبود. ببینید شما جریان های پرهیاهوی کمونیستی وجود دارد. جریان های در واقع مرتجع وجود دارد. جریان های ملی مذهبی که به یک معنا تکنوکرات های آن موقع بودند، فن سالاران آن موقع بودند، تحصیل کرده های آن موقع بودند و یک سبقه ای داشتند در جنبش ملی شدن صنعت نفت و یک آبروی نسبی داشتند. امثال آیت الله طالقانی با این ها مرتبط بود. خب این جریان هم حضور دارد. جریان فقه سنتی هم حضور دارد. جریان شهید بهشتی و امام و این جریان هم هست. اینکه شما از وسط این جریان ها بتوانی یک جریانی را هدایت کنی و برسی به نتیجه، خب این کار سختی بود . و امام به همین خاطر، آقا می گویند امام ما را دعوا کرد که شما چرا آرام آرام دارید کار را پیش می برید. سریعتر پیش نویس آماده شود به رای گذاشته شود ، در میانه راه تسخیر لانه جاسوسی اتفاق می افتد، بلافاصله بعدش استعفای دولت بازرگان است . یعنی بحران هایی که می توانست به عقب بیاندازد تثبیت نظام را ولی می بینید که اتفاق افتاد و بعد در ادامه اش شما بحث تجزیه طلبی ها را دارید، بحث خیانت های بنی صدر را دارید، حمله صدام را دارید. یعنی تا اینکه کشور به یک قراری برسد ، خب یکی دو سال طول می کشد. این هم باید درباره اش خوب صحبت شود. مثلا یکدفعه می بینید در بعضی از این ؛ آقا می گوید یک موقعی من رفتم دانشگاه تهران، ظاهرا ایشان نمی دانم دوشنبه یا چهارشنبه می رفتند بعد از شهید مطهری، با دانشجوها جلسه داشتند ، می گوید من وارد شدم دیدم دانشگاه مثلا پرنده پر نمی زند، گفتم چه شده ؟ گفتند چریک های فدایی خلق گفتند هرکس بیاید می زنیم اش. جلوی در مثلا دانشگاه چی گذاشتند و تیربار گذاشتند و این ها و همه ترسیدند نیامده اند. آقا می گویند ما نماز خواندیم و برگشتیم. در این فضا شما بتوانید این قانون اساسی را نزدیک به عدد بالایی، الان خاطرم نیست، مثلا شاید نمی دانم چند ده پیش نویس برای قانون اساسی پیشنهاد شده بود. بعد امام گفتند این پیش نویس را بدهید علما نظر بدهند، پیشنهاد های متعددی آمده، این دوستان ما در این واحد تاریخ پژوهی کار کرده اند درباره قانون اساسی ، مطالعه کنید، خب کار خیلی سختی بود. همین چند وقت پیش بود که جمعی از علمای انقلابی حشدالشعبی آمده بودند ایران، همین قم، در یک جلسه ای حالا من عرایضی می کردم، یکی شان گفت که ما الان در عراق ، یک مشروب فروشی را نمی توانیم ببندیم. چون قانون اساسی عراق ، سکولار است. الجمهوریه العراقیه. و ایشان می گفت ما محدودیت داریم. دیدید که در کربلا، کنسرت، یعنی در واقع خواننده زن آوردند در آن استودیوم کربلا ، قبل از نمی دانم بازی بود چی بود. و کسی هم نتوانست هیچی بگوید. اینجوری است. (صحبت حاضرین) حالا بچه های ما خواننده های ملی ایرانی را هم نمی شناسند.( خنده حاضرین) می گویم من با ایرانی ها سرو کار داریم بلد نیستیم. حالا شما با عراقی ها سرو کار دارید .( صحبت حاضرین) خب، و این در واقع سختی کار بود اگر فرض بفرمایید قانون اساسی ما الان اسلامی و اسلامیت جزو شرایط اساسی اش است بازهم الان ما به سختی ،درواقع اشرار بر ما مسلط شدند و نمی توانیم با اینکه ؛ یکجایی من عرض کردم امروز که ما الان سلاح داریم، باتوم داریم ، نمی دانم چی داریم، زندان داریم ، دادگاه داریم، قانون مجازات اسلامی داریم، باز اشرار دارند در تهران در واقع ؛ آن روایتی که می فرماید اشرار مسلط می شوند بر شما ، در ذهن ما این است که مسلط می شوند یعنی مثلا صدام می آید بالای سر ما. این روایت را ما اینجوری می فهمیم. می شود شما همه ی این ادوات را داشته باشید اما مستضعف باشید. همچنان که امیرالمومنین علیه السلام آن آیه را خواندند وقتی که ایشان را دست بسته می بردند، حضرت می گفتند : یابن ام ان هذا القوم یستضعفونی . یعنی این ها من را تضعیف کردند ، به تضعیف کشاندند در حالی که او ابرقدرت بود برای خودش. یعنی گاهی اوقات می شود که ترک امر به معروف و نهی از منکر باعث شود شما همه ابزارهای قدرت را داشته باشید اما توان اعمال نداشته باشید. این هم می شود استضعاف. یعنی اگر ما همین میزان هم الان در واقع داریم اذیت می شویم. چه برسد که فرض کنید قانون اساسی مان هم اسلامی نبود ، حالا دیگر چه خاکی باید به سر می کردیم.
مرحله سوم بحث در واقع دمیده شدن روح اسلام در همه حاکمیت است. که حالا آقا تعبیر دولت اسلامی را بیان کردند . اسلامی شدن دولت. خودشان البته می گویند که منظورشان از دولت، دولت به معنای قوه مجریه نیست. حاکمیت و معنای اعمی دارد. آقا فرمودند ما در این مرحله متوقف شدیم. و همین چند وقت پیش بود در یکی از صحبت هایشان فرمودند ما نیمی اسلامی هستیم. اسلام نیمه کاره. و آقا می گویند که اگر این اتفاق بیافتد مرحله چهارم یعنی تشکیل یک کشور اسلامی یا بفرمایید جامعه اسلامی اتفاق می افتد. و اینکه چرا متوقف است تشکیل جامعه اسلامی به اینکه دولت تشکیل بشود، آقا تحلیلشان این است که از باب اینکه الناس بامرائهم اشبه من آبائهم. مردم شبیه ترند به حاکمانشان . بعد خود آقا از تاریخ مثال می زنند آن خلفایی که اهل مثلا ذکر و این ها بودند مردم زمانه شان هم اینجوری می شدند. خلفایی که اهل ساخت و ساز و این ها بودند مردم زمانه شان اهل این چیزها می شدند. در بیانیه گام دوم آقا فرمودند که یک زمانی مسابقه زهد بود بین مسئولین. خب بین عوام هم همین اتفاق می افتاد. رئیس اداره خودش از ماشین دولتی استفاده نمی کرد. فرض کن آن کارمند هم خب می دید رئیس این کار را می کند خودش هم دارد همین کار را . یا می دیدند وزیر فرض بفرمایید مثلا یا رئیس جمهور نشسته دور کرسی ، نمی دانم غذای ساده دارد می خورد ، فرض بفرمایید ، شهید رجایی ، خب مسئولین رویشان نمی شد . مردم هم رویشان نمی شد. و این تاثیر می گذارد.
و در مرحله پنجم بحث تمدن نوین اسلامی . که این که شهید صدر یک چنین روزهایی گفتند که لقد تحقق حُلُم الانبیاء، به این خاطر است که آن، می گویم در واقع مراحل انقلاب در ذیل مراحل نبوت تعریف می شود، به همین خاطر است که ما انقلاب اسلامی را معطوف به پیروزی آن در سال 57 نمی دانیم. یعنی ما الان در حال انقلاب هستیم. در حال تحول هستیم. البته حضرت آقا اخیرا اگر شما دنبال کرده باشید بیاناتشان را ، به این مراحل انقلاب به جای استفاده از واژه انقلاب ، از واژه تحول استفاده می کنند. در صحبت هایی که معمولا این صحبت هایی که در کرونا ، استودیویی در واقع انجام دادند ایشان، آنجا ایشان گفتند که ما نیاز به تحول داریم . وقتی تحول را بیایید در واقع بررسی می کنید می بینید درواقع همان معنای انقلاب را می دهد. ولی ایشان پرهیز دارند از این واژه چون ممکن است کجتابی داشته باشد. بعد فرمودند که اگر این مراحل طی شود، ما نزدیک می شویم به طلوع خورشید ولایت عظما ، ارواحنا فداه. این چیزی است که در بیانیه گام دوم فرمودند. به همین خاطر عرض می کنم در این بستر نبوت، باید انقلاب اسلامی را تحلیل کنیم و در واقع یک انقلاب است که فرض بفرمایید از زمان حضرت نوح مثلا شروع شده تا زمان در واقع ظهور امام زمان علیه السلام ، این اتفاق هست تا وقتی که بشر به نهایت صیرورت برسد. خب آنجا ما می توانیم بگوییم انقلاب به نتیجه رسید. اگرچه که می توانیم ما مقاطعی را به عنوان در واقع مقاطع اوج گرفتن توحیدی شدن جوامع، توحیدی شدن حکومت ها بگوییم. این ها دیگر حالا بحث های نسبی می شود دیگر. اما آن انقلاب، زمانی به آن نتیجه مطلق خودش می رسد که البته مطلق هم که عرض می کنم مطلق به معنای صد در صد نیست. قاعدتا آنجا هم ما اختیار انسان که از بین نمی رود . بالاخره این کاستی ها و نارسایی هایی هم ما آنجا خواهیم داشت. یک تذکر عرض بکنم وارد بخش دوم شوم، آن تذکر هم این است که این مراحل انقلاب ، حالت مثلا ریاضی و هندسی ندارد که بگوییم اینجا یک خط فاصل میگذاریم، اینجا دولت اسلامی تمام شد ،حالا مثلا جامعه اسلامی شروع شد. اینها تداخل دارند یعنی ممکن است از همان ابتدای مثلا پیروزی انقلاب اسلامی ،مرحله اول، ممکن است یک سری از اجزاء اسلامیت ، در جامعه ما و در حکومت ما شکل گرفته باشد. ممکن است همین الان یک کسی ادعا کند برخی از ابعاد و آجرهای تمدن اسلامی، الان گذاشته شده است. اگر کسی یک چنین ادعایی را مطرح کند، ادعای درستی است. پس این تذکر را بدانیم که این حرفهایی که گفته می شود که آقا ما در مرحله سوم متوقف شدیم، نه این که جامعه ی غیر اسلامی داریم و مثلا باید صبر کنیم دولت اسلامی شود. نه الان ، شما دیدید این میزان حضور نوجوانان و جوانان در اعتکاف را ، ببینید ، یک اماره است و مثلا میزان حضور مردم در راهیان نور، در اربعین، در جشن غدیر ، در جشن در واقع هفده ربیع، در جشن نیمه شعبان، در واقع، اجرای سرود سلام فرمانده، این خب اینها یک سری اماراتی است که نشان می دهد ، البته باید شاخص گذاری شود ولی تا یک حد بالایی ما در بعضی از بخش ها توانسته ایم اسلامیت را در جامعه مان ، در بعضی بخش ها در دولت مان و این ها ، این ها را بیاوریم ولی به تمامه زمانی جامعه، اسلامی می شود که این مرحله سوم ازش گذر بشود.
– برخی از شاخصه ها در مراحل قبل هم ممکن است نمود پیدا کند
-استاد: بله.
– خب ما شاخص گذاری نکردیم، آن موقع آن نمود ها را چطور می توانیم بگوییم به دولت اسلامی می خورد؟
– استاد: یعنی مثلا منظورتان؟
-مثلا ما در بحث الان در مرحله تثبیت نظام و نظام اسلامی ، الان قائل بر اینیم که یک سری از نمودهای دولت اسلامی در این مرحله تحقق پیدا کرده. آیا این شاخصه ها را داریم مرحله دولت اسلامی را؟
– استاد: بالاخره باید استقصاء بشود دیگر. مثلا فرض بفرمایید یکی از مراحلش تدین حاکمان است . یک شاخص است دیگر.نمی شود شما بگویید آقا دولت اسلامی است ولی حاکمانش متدین نیستند. متقی نیستند.
-تدین در واقع یک سری شرایط کیفی است که آن مکانیزم خودش را هم نداریم که ما حالا مثلا ظاهر باید ببینیم حالا بحث آیا به سمت اشرافیت هستند یا نه به سمتِ
– استاد: من حالا تدین منظورم همین بحث مثلا پذیرش الله. خب پذیرش دین.
-..از ابتدای انقلاب بوده دیگر
– استاد: می شود پس بعضی از ابعادش باشد دیگر. می خواهم عرض کنم این خط گذاری را ما دچار اشتباه؛ من چون دیدم بعضی ها فکر می کنند که واقعا ما، اصلا ما جامعه مان کلا چون در مرحله سوم ماندیم، جامعه غیر اسلامی داریم. یعنی اگر ..(دقیقه 23:19) شویم درست است ، بله جامعه مان اسلامی نیست. اگر ..(همان کلمه) شویم. ولی اگر بخواهیم اعمی نگاه کنیم، بله ما توانستیم بعضی از بخش ها را ؛ حالا باید شاخص گذاری کنیم دیگر.
حالا من می خواهم بخش دوم را در واقع عرض کنم. آن هم این است که ، عنوان بحث ما این است که مردم و مراحل انقلاب اسلامی. من یک پله برمی گردم عقب. اول باید بدانیم مردم در تفکر اسلامی ، چه جایگاهی دارند که بعد برسیم به نقش مردم در طی مراحل انقلاب اسلامی. برای اینکه شما مردم را بخواهید ارزیابی کنید که چه جایگاهی دارند، باید بیایید در مبانی به دنبال این بگردید که مردم ذیل کدام مبنای اسلامی تعریف می شوند. آقا یک سخنرانی راهبردی دارند که من توصیه می کنم همه این سخنرانی را حتما مطالعه بفرمایید چندبار. در تاریخ 12 آذر سال 79. شبیه همین سخنرانی را در آذر 89 هم تکرار می کنند. 12 آذر 79 آقا در دیدار با کارگزاران نظام فرمایش کردند. در آذر 89 در اولین نشست راهبردی در واقع طراحی الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت ، آنجا بیان کردند. آقا در آنجا وقتی می آیند مبانی را برشمارند، قبلش می گویند ما یک سری مبانی داریم، این مبانی ماموریت هایی را می طلبد. حالا شما به جای مبانی، با اصطلاحات قدیمی تر بخواهیم بگوییم مثلا جهان بینی، ماموریت ها را بگویید ایدئولوژی. حالا اگرچه که آقا خیلی از واژه ایدئولوژی خوششان نمی آید استفاده کنند. اخیرا هم خیلی کم استفاده کرده اند ولی حالا چون ذهن های ما بر اساس کتابهای دینی مثلا این واژه ها خیلی زودتر به ذهن می آید، یعنی بگوییم آقا هست ها و نیست ها، و بایدهای کلان و نبایدهای کلان. اینجوری. آقا می گویند که چه فرد چه حکومت، چه در دوران طاغوت ، چه در دوران حکومت اسلامی، مبانی ای دارد که از آن مبانی یک سری در واقع بایدهایی در واقع نتیجه گیری می شود. بعد وقتی مبانی را می شمارند، شش تا مبنا می شمارند. یکی اش مثلا توحید است. یکی اش فرض بفرمایید حیات پس از مرگ است. توامانی دنیا و آخرت است. بحث مثلا استعداد بی پایان انسان است. یکی از آن ها، یعنی وقتی این ها را می شمارند، خلاف آن روش مرسومی که معمولا به ما اصول دین را می گویند مثلا پنج تاست، نمی دانم فروع دین چیست و این ها، آقا وقتی می آیند پایه های تفکر اسلامی را برمی شمارند، در آن شش تا ، یکی اش را می گویند تکریم انسان. بعد آقا واژه ی انسان محوری اسلامی را استفاده می کنند. بعد همان جا تصریح می کنند منظورمان از انسان محوری اسلامی ، آن انسان محوری اومانیسم غربی نیست. می گویند منظورمان از انسان محوری اسلامی، همان چیزی است که از « و لقد کرمنا بنی آدم » فهمیده می شود. همان چیزی که فهمیده می شود که ما همه آسمان ها و زمین را برای شما خلق کردیم. این. این که انسان عزیز کرده ی خداست. اینکه خدا برای اینکه این انسان را هدایت کند، بهترین بندگانش را فرستاد. مصطفی ها. یعنی اصطفی یعنی برگزیدگان از بندگانش را ، مجتبی های خودش را فرستاد. پیامبر را فرستاد. ابراهیم علیه السلام را فرستاد. امیرالمومنین علیه السلام را فرستاد. دیگر از حضرت زهرا سلام الله علیها ، چه بگوییم مثلا، نازنین تر، کی برای خداست که خدا او را فرستاد برای اینکه انسان را ؛ اگر انسان عزیز نبود، که خدا عزیزانش را نمی فرستاد برای اینکه او را دستگیری کنند. و همه ی نعمت ها را برای او قرار داد. در این آیه شریفه که تلاوت کردم، می فرماید که «ما فی السماوات و الارض» نه فقط «ما فی السماء و الارض» نه. سماوات. آقا می فرمایند که بالقوه همه ی ما توان این را داریم ، خدا این اختیار را به انسان داده بالقوه که بتواند به فعلیت درش بیاورد که مسخر او بشود هر آنچه در آسمان ها و زمین است. نه آنچه در آسمان اول و السماء الدنیا مثلا به تعبیر قرآن هست. نه همه آنچه که؛ در حالی که مثلا برای جنیان شاید این حد را خدا قرار نداده. این آزادی را از یک جایی دیگر بیشتر نمی توانند ؛ در همین سوره جن ، جنیان می گویند از بعد از نزول قرآن کریم و بعثت پیامبر، دیگر این ها استراق سمع قبلا می توانستند بکنند، الان استراق سمع بکنند شهاب مبینی می آید و آن ها را مورد اصابت قرار می دهد. ولی برای بشر، راه را خدا باز گذاشته. حالا اگر این انسان را به این معنا شما بهش نگاه کنید، در منظومه فکری آقا می آید در ، حالا کلمه عِداد شاید درست نباشد، ولی در آن زمره آن اصولی که آقا معتقد است که یکی اش توحید است، یکی اش می شود تکریم انسان. این خیلی به نظر می آید که نکته جالبی است. خب وقتی که شما تکریم انسان را مطرح کردید، این یک سری توالی دارد. یک سری لوازم دارد. نمی شود شما بگویید انسان در نظر من مکرّم است ولی من به رای او احترام نمی گذارم. اصلا اهمیت ندارد. معلوم است اصلا رشد او اهمیت ندارد. برای من در واقع رفاه او اهمیت ندارد. برای من تزکیه او اهمیت ندارد. این لوازم این که انسان عزیز خداست، این است که یک سری در واقع اتفاقات، یک سری حقوق ، یک سری جریانات باید برایش تعریف بشود. یکی از درواقع این لوازم ، حالا خیلی بحث هایی می شود اینجا کرد، این است که اگر یک جامعه توحیدی تشکیل شود، آن جامعه باید مردم سالار باشد. یعنی سالارش باید مردمش باشند. در جامعه توحیدی. این که آقا می فرمایند که امام تعارف نداشت اگر امام مردم سالاری دینی را برگرفته از حاقّ اسلام نمی دانست امام بدون تعارف ، او را رد می کرد. امام در پایان عمرش ، مردم سالاری دینی را تحت عنوان نظام جمهوری اسلامی ، می آید و تثبیت می کند و نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیشتر بیان می کند. خب این یک نکته خیلی اساسی است. یعنی امام با این آیات ، با این نگاه مترقی اسلام است که انسان را چون کریم می داند ، انسان را بزرگ می داند، مردم سالاری دینی را در واقع برای او قرار می دهد. این مردم سالاری دینی ، صرفا فقط نباید حالا بحث مشارکت سیاسی که حالا جناب استاد نوروزی فرمودند فقط دیده شود. یک کیک بزرگ کرامت انسانی را یک بخشی اش می شود مشارکت سیاسی ، او حق دارد اظهار نظر کند ، او حق دارد در سرنوشت خودش دخالت کند، او حق دارد انتخاب کند افرادی که ممکن است سرنوشت او را تغییر بدهند، او حق دارد شنیده شود صدایش ، این همه ی این ها می شود. یعنی ابعاد مردم سالاری دینی ، صرفا در ذهن ما همین نباید باشد که مثلا مردم بیایند راهپیمایی کنند، یا بیایند رای بدهند. نه مردم ، باید بیایند در سرنوشت خودشان دخالت کنند. دخالت در سرنوشت لزوما با انتخابات نیست. اگر یک چنین چیزی را ما گفتیم و جایگاه در واقع مردم را در دل معارف اسلامی پیدا کردیم و بعد گفتیم که این تکریم انسان ، لازمه اش می شود مردم سالاری دینی ، مردم سالاری دینی یعنی خود مردم راهبری کنند این درواقع حکومتشان را و این کشورشان را. اگر شما به صورت خطی بیانات آقا را در این چندسال اخیر دنبال کنید، پررنگ می بینید که آقا به شدت به دنبال باز کردن فضا هستند که مردم به میدان بیایند. به میدان بیایند یعنی چه؟ بیایند تظاهرات کنند؟ نه. مردم به میدان بیایند اقتصاد را به دست بگیرند. سیاست را به دست بگیرند. فرهنگ را به دست بگیرند. تربیت را به دست بگیرند. در امور اطلاعاتی و امنیتی حتی مردم ورود کنند. آقا 1/3/98 تصریح می کنند که حتی این امور هم مردم می توانند دخالت کنند. در 26 /6 /98 در اولین درس خارج شان در آن سال تحصیلی آقا می گویند که برادران خواهران کسانی که صحبت های من را خواهید شنید بدانید که زمام اصلاح امور این کشور به دست مردم این کشور است. بعد ایشان مواردی را برمی شمارند مثل همین فرهنگ و علم و اقتصاد و سیاست و این ها ، بعد می گویند حتی برخی از وظایفی که وظایف حاکمیت هاست هم ، ایشان می گویند با این تعبیر، می توانند مردم ورود کنند و باید ورود کنند . در 19 دی 1402 ، همین چند روز پیش، آقا تصریح کردند که برخی از این کودتاهایی که کشف شد، خود مردم کشف کردند. هفته بسیج یکی دوسال پیش بود شاید پارسال بود آقا گفتند که باید این تجربه کمیته ها که امنیت محلات را تامین می کرد و امنیت محل پایه بود ، این باید دوباره از این تجربه بسیج استفاده کند. حالا شما خاطرتان نیست اکثرتان، ما بچه که بودیم، خب یک شهربانی بود، پلیس بود ، بعد یک کمیته بود، پاسدارهایی بودند لباس سبزرنگی داشتند و یک در واقع آرمشان ، یک در واقع دوتا لوزی روی هم تقریبا بود، و خیلی شهید دادیم ما بچه های کمیته، هم در جنگ ، هم اینجا توسط منافقین، شکنجه های سنگین ، بعضیهایشان شکنجه های سنگین اتو مثلا بگذارند روی صورتشان، آب جوش ، این شکنجه های سنگین و زنده به گورشان بکنند، و آن موقع کمیته بودن خیلی مردانگی می خواست. من یادم است یک بار در محله ای که در تهران بودیم، سه چهار تا از این لات های محله ، سر کوچه ایستاده بودند، من یکدفعه دیدم این ها مثل فشنگ فرار کردند رفتند در خانه هایشان. بعد من اینجوری نگاه کردم، قد ام خب کوچک بود ، دیدم این ماشین گشت جندالله آمد رد شد ، گشت کمیته بود ،جندالله بود چی بود، گشت ثارالله بود، از این ماشین های پاترول، لندکروز بود، برای ثارالله سپاه بود، این جندالله فکر کنم گشت ویژه کمیته بود. خود کمیته هم که می آمد همینجوری بود یعنی این ها به شدت فرار می کردند. حالا این کمیته ای ها کی ها بودند؟ یک چیز توی مایه های بسیج بود. این ها اول انقلاب سلاح هایی که دست مردم بود را امام فرمان دادند بردند در مساجد. امام جماعت آن مسجد شد رئیس کمیته آن منطقه. و خود مردم ایست بازرسی می گذاشتند، تا اینکه مثلا بسیج آمد یواش یواش جای این را گرفت و کمیته بیشتر مبارزه با مفاسد و مبارزه با این منافقین و این ها را در دستور کارش داشت. تا اینکه یواش یواش وزارت اطلاعات مثلا تشکیل شد و قوی شد و این ها. ولی امنیت محله را خود مردم محله می دانستند خلافکارها را می شناختند. خلافکارها هم ما را می شناختند. من در یک محله ای خیلی ناجوری در تهران زندگی می کردیم که اصلا پلیس از بعضی از قسمت های منطقه ما رد نمی شد . بعد این ها آمدند در دل منطقه ما ، یک خانه ای را اجاره کردند ، کردندش کلانتری. یک هفته بعد بچه های در واقع محله ، بچه های ناجنس محله، بنز رئیس کلانتری را دزدیدند. و بردند یک جایی گذاشتند. نامه دادند به در واقع کلانتری که مثلا بنزتان فلان جاست. نمی خواستند سرقت کنند. می خواستند فقط نشان بدهند که می توانند از جلوی کلانتری بنز رئیس کلانتری را ببرند. بعدش هم جمع کردند آن کلانتری را. آنوقت مثلا می دانستند دیگر، ما در محله کمترین در واقع چالش را داشتیم با این چیزهایی که در محله بودند. ببینید آقا می گویند که این در واقع امنیت پایه بودن هم می شود مردم باشند. پس این هم یک نکته که خطی که نگاه می کنید آقا بدنبال این است که هی دولت را کنار بزند، در همه عرصه ها هی جای مردم را باز کند، مردم بیایند، هی دولت برود عقب تر، برود عقب تر، برود عقب تر تا دولت بشود تسهیل گر. بشود ناظر. بشود کمک کننده به حضور مردم. آقا یک عبارتی را فرمودند در 19 دی، گفتند ما هرجایی که مشکل داریم، که یکی اش اقتصاد باشد، به خاطر این است که مردم آنجا نیستند. (صحبت حاضرین) حالا ببینید من آخرین عرضم هم، آخرین عرضم هم یک ذره چیز است، می گفت این چندتاست، می گفت این یک عریض است مثلا. حالا من این عرضم یک ذره ، آخرین عرضم یک ذره عریض است. حالا در مراحل انقلاب اسلامی، نظریه جامعه شناختی حضرت امام و آقا ، این است که مردم باید با اجسام شان در میدان حضور پیدا کنند. همین نظریه بود که انقلاب را پیروز کرد ولی خب رسیدن به این اتفاق، شانزده سال طول کشید تا امام بتواند با اطمینان بگوید مردم به خیابان ها بیایید. امام هیچکدام از راهپیمایی های قبل از 21 بهمن را امام نگفته بود. یعنی نه 15 خرداد، نه 19 دی، نه 17 شهریور، نه 29 بهمن، هیچکدام. امام آن زمانی گفت مردم به خیابان ها بریزید که فهمید الان مردم با او هم افق شده اند. و مردم فهمیده اند که باید ریشه را بزنند. شاه را باید بزنند. و این جا یکدفعه امام فرمودند مردم هم میلیونی ریختند . همین الگو را آقا به نلسون ماندلا آموخت . خود آقا در صحبت هایشان هست، می توانید مراجعه کنید که آقا می گوید من به او گفتم و او پسندید و بعد اجرا کرد و پیروز شد. قبلش همه اش یک کار سیاسی و حزبی می کرد، هی در زندان بود. با این آوردن مردم به میدان؛ یعنی حضور جسمانی مردم در میدان های مختلف، آن یدالله مع الجماعه را مصداق دار می کند. حالا اگر ما در واقع مراحل انقلاب را نگاه می کنیم، هرجایی که مردم وارد شدند در انقلاب، ما پیروز شدیم. هرجایی که مردم را کنار زدیم، شکست خوردیم. مردم ما ، من همیشه این مثال را می زنم، دیدید که خدای نکرده یک موقعی تصادفی اتفاق می افتد، یک موتوری مثلا نقش بر زمین می شود و این ها، همان صحنه های اولیه یک عده ای می آیند مثلا خانمش و بچه ای اگر همراهش هست، خانم ها می آیند می برندشان یک آب قندی چیزی می دهند ، آرام بشوند، خب آن آقا را یک کسی بر میدارد، نگاه می کند کمک های اولیه را برایش انجام می دهند، یکی موتورش را می گذارد کنار، یکی این شیشه هایی که ریخته را جمع می کند مثلا، یک عده از مردم پلیس راهور می شوند ترافیک را در واقع روان می کنند و این ها، مردم ما اینجوری اند، به محض اینکه اولین در واقع مجموعه ی نهادی می آید حالا یا اورژانس است یا پلیس است یا راهور است، مردم می روند عقب ، دوربین هایشان را در آورند شروع می کنند فیلم گرفتن. یعنی مردم ما خیلی زود به این نتیجه می رسند که من به الکفایه هست ،ما باید برویم کنار. مثلا شما در مواسات یادتان است، مردم قبل از اینکه دولت بیاید به میدان، بسیج بیاید به میدان، مردم خیلی مواسات کردند. آقا آمدند تمجید کردند. تا آقا تمجید کردند، بعضی از نهادهای انقلابی آمدند بسته های معیشتی را در مصلی ها ؛ به خانمم می گفتم که این ها چرا اینقدر زحمت می کشند، یک بار کل کامیون را خالی می کردند، می چیدند توی مصلی. بعد یک ماکارونی کنار هر برنجی می گذاشتند، بعد یک روغن می گذاشتند، بعد دوباره همه ی این ها را جمع می کردند می بردند بیرون سوار کامیون می کردند. می گویم خب از کامیون ها از همان بیرون عکس می گرفتند ، حالا خیلی ؛ از وقتی که مردم دیدند که خب آقا ستاد اجرایی فرمان امام هست، بسیج هست و این ها، مردم کشیدند عقب. یعنی یکی از چیزهایی که آفت است برای این اتفاق، این است که مردم به این نتیجه برسند یوجد من به الکفایه. این پایان حضور مردم می شود. همین حرفهای امثال بازرگان ، که گفتند آقا ، مردم انقلاب کردید، آفرین . بروید خانه هایتان ، بقیه اش را ما انجام می دهیم. سم بود برای مردم ما. همین که جهادسازندگی مردمی را تبدیلش کردند به وزارت جهاد کشاورزی، یک دفعه دوباره همه رفتند بیرون. دوباره آقا شروع کرد با بسیج سازندگی هی دمید دمید هی بچه های جهادی را مثلا تشویق کند، هی جلسه خصوصی باهاشان بگیرد، حال بیاوردشان، که دوباره آن جریان تکرار بشود. من عرضم این است که مراحل انقلاب اسلامی جز با حضور مردم نبوده و مردم هم برای اقدام احتیاج به گفتمان دارند. و آن موقع من و شمایی که حالا غالب اعضای این جلسه یا طلبه هستند یا دانشجوهایی هستند که ذهن فعال به تعبیر آقا و زبان گویا دارند، اگر کسی بخواهد ابردغدغه ی آقا را دنبال کند، راهش این است که باید مردم را آشنا کند به این حقشان و به این تاثیرشان و راهکار این اتفاق همانجور که آقا فرمودند این است که جریان های حلقه های میانی وارد کار بشوند . در کار کردن من و شماست که رشد می کنیم. آقا می گویند اگر می خواهید مرحله سوم انقلاب اتفاق بیافتد، باید شما اسلامی کردن دولت به این نیست که مثلا شما اول هیات وزیران ، مثلا آقای آقاتهرانی را دعوت کنید جلسه اخلاقی بگوید، آن خوب است ولی دولت که اینجوری اسلامی نمی شود . اینکه مثلا شما مراسم دینی بگیرید ، دولت اینجوری اسلامی نمی شود. مجلس با یک صفحه قرآن خواندن و ترجمه اش اسلامی نمی شود. آقا می گویند راه اسلامی شدن حاکمیت،ورود نیروهای مومن به حاکمیت است و راه تربیت نیروهای مومن به حاکمیت این است که این ها در حلقه های میانی ، تمرین کنند رشد کنند پیگیری شود و بعد این ها بالا بیایند و حاکمیت این ها را به کار بگیرد. من رفته بودم اردبیل ، یکی از این مسئولین (صحبت با دست اندرکاران جلسه) رفتم اردبیل ، این بنده خدا مسئول جبهه فرهنگی شان من را برد اتاق وضعیتی اندازه اینجا داشتند، همینجور نقشه های متنوع مثلا اردبیل، از اردبیل مثلا ده تا کپی کرده بودند نقشه اش را ، مثلا این نقشه ای بود که برای آسیب های اجتماعی بود رویش علامت های خاصی بود. این برای نمی دانم بحث فرض کن فعالیت های قرآنی بود، این برای سبک زندگی بود، این برای خانواده بود، این برای تکثیر نسل بود، هرکدام کارگروه جدایی داشت، بعد به من می گفت ما بخاطر این کارها ، الان به این درواقع توان رسیدیم که بعد از اینکه دولت غیرمردمی رفت، چون دولت قبل نمی گذاشت مردم خیلی وارد عرصه شوند و اصلا یکی از مشکلات انقلاب این است که همیشه به تعبیر محسن هاشمی می گفت که ما از اول انقلاب تا حالا جز دوره احمدی نژاد ، بقیه دولت ها دست ما بوده، حالا آقای رئیسی هم اضافه می شود، و بچه حزب اللهی ها هیچوقت فرصت نمی کردند دارای رزومه شوند. شما بخواهی یک نفر را وزیر کنی، که همینجوری نمی توانی از پایگاه بسیج برش داری ببری وزارت خانه ، باید این رشد کند بیاید بالا. آقا دیدند مسیر دولت ها ممکن است منسد بشود ، این مسیر جایگزین را آقا پیشنهاد کردند. بعد آن بنده خدا می گفت ، بعد از این که آن دولت رفت، معاونین استاندار، اعضای شورای شهر، و یک تعدادی از معاونت های مختلف نهادهای حاکمیتی، می گفت از همین بچه هایی که کار می کردند ایجاد شد. یعنی من فکر می کنم طرح آقا برای گذر از مرحله سوم، باز مراجعه به مردم ولی با شکل گیری حلقه های میانی در کنار شبکه گفتمان ساز است. یعنی آقا در 1/3/98 دوتا شبکه را می گویند به هم باید وصل شوند. گفتمان ساز برود این ها را تشویق کند به حضور در میدان، حلقه میانی هرکس را بنابر استعداد خودش به کار گیری کند. و بعد با رفت و برگشت این ها ، رشد ایجاد می شود. یک عده ای جوان مومن متعهد، بالا می آیند و این ها لاجرم بخشی از اجزاء حاکمیت را در اختیار می گیرند. اگرچه که می دانید ما مثلا سه چهار میلیون بیشتر کارمندهای دولت نیستند ، با همه نظامی ها و این ها، قاعدتا یک تعداد زیادی شان بیرون حاکمیت به عنوان نیروهای مردمی ،نیروهای تعاونی، عملیات می کنند، یا نیروهای خصوصی به معنای درست کلمه ، نه به معنای سرمایه داری. این در واقع مقدماتی که عرض کردم، می تواند با این اتفاق پیش برود. من عرضم این است دوستان، شما که بچه های انقلاب هستید، اگر می خواهید بزرگترین دغدغه آقا را دنبال کنید، این دغدغه است. جمعیت هم دغدغه آقا هست، تربیت دغدغه آقا هست ولی آقا راه حل همه ی مشکلات را ، و کلید حل همه مشکلات این است که مردم به میدان بیایند و ید خدا آن موقع در کشور ما متنوعاً مثلا حاصل شود و حضور داشته باشد. در خدمتم
-خیلی ممنون استفاده کردیم. دوستان اگر سوالی دارند، در خدمتتان هستیم.
-عرض اجازه، دست شما درد نکند، یک سوالی دارم در مورد ، البته من چشمانم بسته بود ولی خب گوشهایم با شما بود. فرمودید که در هرجا دولت جدا شد از ملت و این ها، خود ملت سرپا بودند، موفقیت ما بیشتر بود. یعنی منظورتان این است که باز دوباره
-استاد: من جدا نگفتم.
-منظور این است که فعالیت هایی که می خواهند بکنند مردم خودشان، مستقل می خواهند انجام بدهند کار را، به نظر من هرجا که حالا دولت مخصوصا همین بحث شهرسازی و متمرکز کردن مردم در بحث مهاجرت به شهرها و این ها، باعث شده خیلی از مردم از روستاها بیایند داخل شهرها. به نظر من اگر خود مردم در روستاها می ماندند ، فعال بودند و بخش اقتصادی مردم، خود بخش اقتصاد خیلی قوی تر می شد. بحث تعاونی. خیلی قوی تر می شد. حالا این دخالت دولت باعث شد که حتی همین تمرکز مربوط به این مهاجرت مردم به شهرها آسیب بزند به بخش اقتصاد
-استاد: حالا نمی شود حالا بگوییم دخالت دولت است. خود مردم هم خیلی از شرکت های خصوصی، بیمارستان های خصوصی، شرکت های خدماتی و این ها ، خودشان می روند توی پایتخت و توی مناطق شهری می روند کار می کنند چون دسترسی شان به انرژی راحت تر است. چون دسترسی شان به نظام توزیع راحت تر است. باید اینجوری بگویید. بگویید دولت نیامد آنجا را تقویت کند که منی که مثلا الان ، یک عده ای همیشه علاقه داشته اند تهران بروند، حالا مثلا برای من و شما چرا خیلی تهران جذابیت ندارد؟ من خودم مثلا 22 سال از زندگی ام تهران بوده. الان اصلا دوست ندارم بروم تهران. بخاطر اینکه آقا من تهران چه می خواستم؟ آقا مثلا درمان می خواستم؟ خب درمان الان در قم چندتا چیز است، ما در تهران یکی از اقوام رفته بود ام آر آی، مثلا نوبت گرفته بود ، یک ماه بعد بهش نوبت دادند. ما در قم مان همین جا واتس آپ یا ایتا الان شده، ایتا می فرستادیم می گفت مثلا دو روز دیگر بیا. فرض کنید. یعنی من الان خدمات درمانی ام را وقتی در شهر مثلا قم دارم، خدمات نمی دانم توزیعی ام را دارم، چی و چی و چی و چی، اینترنت دارد طرف، کارش را می تواند انجام بدهد، خب دلیلی ندارد بیایم . دولت تمرکز ایجاد نکرد در مراکز. یعنی تمرکز زدایی نکرد. اینجوری بگوییم شاید بهتر باشد. اما من عرضم این نبود که دولت و ملت از هم جدا بشوند. ببینید هرکس سر جای خودش باشد.
-اشتباه لفظی بود. بخش بودجه ، همان بودجه ای که خرج می کند دولت برای حالا تهران، شهرهای بزرگ مثل شیراز اصفهان مشهد، این ها می توانست به طریقی از همان ابتدا یعنی از ابتدای انقلاب، جوری برنامه ریزی کند که روستاها خالی نشوند از اینکه الان همه بیایند داخل شهرها ، بحث مصرف آب که واقعا فردا یک مشکلات بزرگی برای مصرف آب داریم. حتی الان مثلا سدهای ما که بیان شده سدهایی که ذخیره سازی سد ها، مشکلاتی که هست، مثلا بحث کشاورزی خودکفایی ، الان در روستاها خب می توانستند بخش اقتصادی خودش را قوی کند، دامداری خودش را قوی کند، بخش کشاورزی خودش را قوی کند، کشور بیشتر فعالیت ، در بخش اقتصادی بیشتر فعالیت داشته باشد.
-استاد: یک مقداری اش خب باید دولت تلاشش را بکند ولی یک مقداری اش هم قهری است . فرض کنید شما مثلا اجرت کار در شهر بیشتر است یا روستا؟ خب طرف قاعدتا می رود یک جایی که زودتر بتواند آن ثروت را تامین کند برای خودش. یا فرض بفرمایید ، برخی اش هم جنبه فرهنگی دارد. یعنی مثلا طرف ، الان جدیدا دیده اید یک کارهای خیلی خوبی دارند می کنند برای تقویت نگاه به روستا. و مثلا افتخار کردن به روستا. مثلا یک چنین چیزهایی.
-شأن روستایی خیلی پایین تر آمده. طرف می آید می گوید من دهاتی هستم ، مثلا می بینید مسخره اش می کنند. درحالی که اصلا اتفاقا روستایی بودن ، خودش یک افتخار است. یا مثلا ترویج کرده اند.
-استاد: آن اصلا خوشا به حالت ای روستایی هم بود در کتابهای درسی مان
-استاد ببخشید ما الان از اول انقلاب تا به الان حالا آن پنج مرحله ای که حضرت آقا فرمودند، مثلا می بینیم که در کنار مثلا دولت، حالا سیاسیون تعبیر به دولت در سایه می کنند می گویند در کنار دولت ، یک دولت در سایه هم هست ، آنها همه کاره اند. الان ما در این تحقق بخشی تمدن نوین اسلامی، یک چیزی فراتر از دولت ها دارد کارها را پیش می برد در سطح جامعه یا این دولت ها یک پازل کوچکی هستند از آن سیستم نظام اسلامی که دارد طراحی می شود و کار دارد پیش می رود؟ یعنی وقتی از اساتید مثلا نخبه سوال می کنیم که آقا مثلا این چه وضعی است ، مثلا مگر می شود یک دولتی هشت سال بیاید مثلا تمدن نوین اسلامی را چندین سال عقب بیاندازد ؟ بعد این ها می گویند که آقا مثلا آن کلیت ماجرا یک جا دارد پیش می رود. آیا واقعا اینجوری است؟ که کلیت آن ماجرا یک جا دارد پیش می رود و آن یک جا دارد پیش می رود کیست؟ یعنی رهبری و نیروهای مثلا انقلابی اند ؟ یا این دولت هایی که مثلا از دل مثلا تفکر مثلا خود آقای رفسنجانی مثلا خاتمی می آید بیرون، از دل دولت آقای خاتمی، احمدی نژاد می آید بیرون . همینجوری مثلا هرکدام هم با یک شوکی به کشور و نظام دیگر، یعنی به یک نحوی آخر سال که می شود، حالا آن چهارسال اول که به هر ضرب و زوری شده نگه می دارند اعتبارشان و تورم شان و ولی بعداز آن ، فاجعه ها را ما دانه به دانه باید بیاییم پشت کرسی های دانشگاه و حوزه و این ها ، اساتید به ما می گویند. آیا چنین چیزی اصلا هست ، اگر هست آن قشر کیست؟ یعنی آن هایی که دارند این تمدن را سعی می کنند پیش ببرند که به آن مرحله برسد.
-استاد: از همون هایی که بهتان گفتم باید این را بپرسید که هست یا نه. ببینید یک بخش های مردمی هست که این ها مستقل از دولت ها دارند عملیات می کنند . یقینا یکی از بخش هایش این هاهستند. یکی از بخش هایش یقینا آن بخش هایی هستند که مستقیما زیرنظر ولی فقیه دارند اِعمالِ، در واقع مدیریت ایشان است دیگر، خود ایشان فرمودند من مدیریتم، مدیریت کلان است جز در امور نظامی که من آنجا مدیریت اجرایی دارم.
-حالا یعنی ما دوگونه سیاست داریم و؟
-استاد: نه ، سیاست های همه ی این ها در همان سیاست ها کلی نظام توسط رهبری درواقع تعیین می شود ولی خب تقسیم کار می شود. یک سری بخش هایش را بخش های نظامی می آیند انجام می دهند. یک سری بخش هایش را بخش های مردمی می آیند انجام می دهند. حالا ممکن است یک دولتی بیاید در خلاف آن سیاست ها اقدامی انجام بدهد. خب از جهت اینکه بالاخره سازوکار مردم سالاری ما اینجوری است که بالاخره این دولت را مردم یک عده ای بهش اعتماد کرده اند، آقای روحانی گفته که آقا من می توانم کاری کنم هم سانتریفیوژهای شما بچرخد، هم زندگی تان بچرخد. مردم بهش اعتماد کردند. دوبار هم بهش اعتماد کردند. وقتی که این همه آدم رای داده اند که نمی شود مثلا جلوی ؛ می گویند آقا این ایده اش این است که من این کار را می توانم بکنم. بهش فرصت می دهد نظام. نظام یعنی رهبری.
-این دولت ها هم پس یک تکه از آن پازل هستند که
-استاد: نمی دانم حالا این پازل و اینهایش را نمی فهمم چیست. ببینید این ها یک سری خطوط موازی اند دارند با هم حرکت می کنند. گاهی اوقات که با هم اینها همگرا می شوند، سرعت ما بیشتر می شود. وگرنه مثلا فرض کن آن بخشی که خود آقا دارد از طریق جوانان مومن انقلابی مدیریت می کند، آن بخش ، بله یک دولتی اگر به این بخش برسد بهتر پیش می روند. یک دولتی یک دفعه می بینی اینها را از نظر بودجه و از نظر امکانات و این ها، هی جلوی پایشان سنگ می اندازد، من یادم است این آخرهای دولت آقای احمدی نژاد بود که یکی از دوستان ما که در وزارت ارشاد بود گفت به بچه ها بگو که ما داریم می رویم. و این را بدانید در این چندماه آینده اگر موسسه قرآنی ای چیزی می خواهید ثبت کنید زودتر بیایید انجام بدهید. بعدش معلوم نیست به این راحتی ها بتوانید موسسه ثبت بکنید. انتشاراتی می خواهید ثبت کنید ، بیایید براساس قانون مجوزتان را بگیرید وگرنه سنگ اندازی می شود، احتمال دارد اینجوری بشود. یک تعداد زیادی از بچه ها رفتند ثبت نام کردند مراحل قانونی اش را طی کردند و توانستند مثلا این مجوز را بگیرند. خب اینجا دولت همراه است ، دارد کمکشان میکند. مثلا آقای رئیسی سعی می کند کمک کند ، مجموعه جهادی و این ها را. یک جایی می بینید که نه، دولت اصلا بی مهری می کند. به جریان مردمی بی مهری می کند، می رود شرکت های سرمایه ای کاپیتالیستی را تقویت می کند. آنجا این خط یک ذره ممکن است افت پیدا کند. آن خط نظامی هم، همچنین. الان همین قرارگاه خاتم الانبیاء ، چندین هزار میلیارد از دولت روحانی طلب داشت. نمی داد. این ها شروع کردند تعدیل نیرو کردن دیگر. پروژه هایشان را متوقف کردند. نیروهایشان را تعدیل کردند. حالا یک موقعی هم نه، دولت می آید رسیدگی می کند، می گوید آقای خاتم الانبیا من خودم الان پول ندارم بهت بدهم ولی اگر تو می توانی خودت نفت را ببری بفروشی ، تهاتر بکنی و کالا بگیری برای خودت، ابزار نمی دانم حفاری بگیری چی بگیری، من مشکل ندارم. تو طلبت را از من اینجوری برو تادیه کن. خب دولت می آید کمکش می کند. می دانید چه عرض می کنم؟ یعنی من فکر می کنم سه چهار تا خط است ، شاید هم یکی از برکات انقلاب ماست که یکدفعه در یک خط، همه ثروتش را نمی ریزد که حالا اگر آنجا یک کسی آمد نفوذ کرد، منسد بشود. خب این جبهه مردمی ما، یک جبهه خیلی عریضی است دیگر.
-باتوجه به این که تخصص حضرتعالی (صحبت حاضرین با هم ) در بحث ..(دقیقه 55:49) بوده و اینکه می فرمایید که دغدغه اصلی آقا این بوده که ما مردم را باید بیاوریم وسط و حالا این به نحوی می شود مشارکت، حالا اینکه شما می فرمایید مردم را درگیر میدان کنیم. خب آیا خودتان در این مجموعه تان کاری انجام داده اید که تبیین کنید این مسیر را؟ و اگر کاری انجام داده اید چطور برای ما الان محسوس نیست؟ و آیا موانعی چیزی بوده؟
-استاد: می گویند که یک اسب زنگ زد سیرک، گفت که می شود من را استخدام کنید؟ گفت شما می توانید روی دوپای عقب بایستید؟ گفت نه. گفت از حلقه آتش می توانید رد شوید؟ گفت نه. گفت خب پس چرا ما باید تو را استخدام کنیم؟ گفت الان دارم حرف می زنم. الان یکی از مصادیقش همین جلسه بود که .. حالا شبیه این جلسه را هم ما ده ها کار کردیم. یکی از کارهایی که رفقای ما در دفتر انجام دادند، البته یک ذره از بحث اجنبی است ولی این بود که ما یک طرح خوانش مجدد بیانیه گام دوم با همین رویکرد را شروع کردیم. در کل حوزه های علمیه هایی که به ما دست دادند. نزدیک هفتصد استاد از هفتصد حوزه علمیه قم و خراسانات، در واقع آمدند ، استاد ما اعزام کردیم، آموزش دیدند و موظف شدند این ها در هفت هشت جلسه ، بروند این را برای طلبه هایشان بگویند. اگر این طرح درست انجام شده باشد، چهل هزار طلبه اهمیت حضور مردم و راهکار های ورود مردم را بر اساس اندیشه آقا یاد گرفته اند. اگر این اتفاق افتاده باشد. شبیه همین هم برای دانشجویان تولید کردیم. در طرح حامیم که تابستان برای دانشجویان اجرا شد، البته اختیاری بود دیگر. بعضی دانشگاه ها ، این کتاب را انتخاب می کردند، بعضی ها یک کتاب دیگری. این سرفصل هم جزو در واقع آن اتفاق بود. فیلم این را ما آماده کردیم در فضای مجازی منتشرش کردیم. خود حقیر هم و دوستان ما که اعزام می شوند برای جلسات ترویجی یا در نشست های مختلف علمی یا غیر اینها، یکی از چیزهایی که می گوییم همین مساله است یعنی مثلا من بحث حرکت مردمی را امروز یک جلسه ای مثلا پیش بچه های سپاه داشتم آنجا گفتم، بعد یک جلسه ی دیگری پیش بچه های مثلا تبلیغ داشتم، مثلا گروه های تبلیغی . دقیقا همین است. چون من احساس می کنم این ابردغدغه را باید بگویم همه جا. بروم تلویزیون هم همین را گفتم. یعنی می خواهم عرض بکنم که ظرفیت هایمان این است، ما احساس کردیم این بار روی زمین است. درست است جمعیت هم آقا هفتاد بار فرمودند ولی جمعیت هم اینجوری حل می شود. یعنی آقا روی یک نکته ای دست گذاشتند که اگر ما حلش بکنیم، همه دغدغه های آقا حل می شود. حالا ما اینکارها را در حد توان کردیم. حالا اینکه شما چرا ندیدید، شما عضو کانال ما هستید؟
-عرضم خدمتتان بحثم
-استاد: مثلا می خواهم بگویم این ، یک جورهایی هم رسانه نداریم دیگر. حالا ما در این حد رسانه داریم
-عرضم همین بود، در بحث رسانه انصافا ضعیف عمل شده در اینجا. حالا گزارشی که حضرتعالی می دهید کار بزرگی است ولی خب ضعف رسانه اش را قبول دارید خودتان دیگر؟
-استاد: آخر بستگی دارد. مثلا فرض کن من ابزارم حوزه نیوز بوده، حوزه نیوز هم همه ی اینها را پوشش داده. خب حوزه نیوز را کسی نمی بیند. فرض کنید دیگر مثلا ابزارم چی باشد؟ می دانید چه عرض می کنم؟ مثلا باید بروم در کجا یک چیزی را نمایش بدهم؟
-..(دقیقه 59:05) که به صورت کوتاه توی حالا تلویزیون پخش می شد، در شبکه های ملی، می شد از آن ها استفاده کرد؟
-استاد: خب بله دیگر خب نبوده ما توانمان در تولید و توزیع این نبوده.
-خب ما در طلبه ها خیلی داریم که این استعدادها را دارند ،
-استاد: به ما معرفی شان کنید.
-(صحبت حاضرین)
-استاد: هرکس از دوستان در زمینه تولید پرده نگار و پاورپوینت، در زمینه پژوهش محتوایی، در زمینه حتی اجرای رویداد، بگوید آقا من می توانم ده تا رویداد برای شما با کیفیت و استاندارد خوب برگذار کنم، چه رویداد علمی، چه رویداد ترویجی، چه هرچه. الان حاج آقای ساعدی اینجا نشسته اند. شما هرچه تاحالا گفتید ما استقبال کردیم، با کم و زیادش.
-حاج آقا ببخشید مثلا در بحث همین سخنرانی 1/3/98 حضرت آقا، شما می فرمایید خیلی کار کردید، هم بیانیه گام دوم ، هم آن، بر اساس آن آمدید مثلا حالا حلقات میانی که حضرت آقا گفتند مدل کاری که حضرت آقا گفتند مردم را این شکلی به میدان بیاورید، خب خیلی تبیین کردید ، مثلا شما و دیگرانی که حالا ما رفتیم در جلساتشان ، خیلی دیدیم. ولی شما بعدش رفتید ببینید مثلا چقدرکار عملیاتی در میدان انجام شده؟ حلقاتتان یعنی شکل گرفته اند یا نگرفته اند؟ اصلا درست بوده یا نه، یا در این حد بوده که مثلا در بحث های اقتصادی، بسیج آمده مثلا سی میلیون داده یک خانمی، چرخ خیاطی خریده بعد رفته.. و گفته کار اقتصادی انجام شده. یعنی ..به میدان آوردند. یعنی کارهای خیلی خرد و ریزی که گزارش این شکلی داده شده به نظر من
-استاد: حالا اولا ما مجموعه مان یک موسسه پژوهشی فرهنگی است. قاعدتا اصلا اجازه نداریم. اجازه هم ؛ ورود هم بکنیم ممکن است آن مجموعه ها بگوید اصلا به شما چه ارتباطی دارد. الان یک کاری را دوستان ما با قرب شروع کرده اند، و قرب خوبی اش این است که هم حلقه میانی دارد ، هم گفتمان ساز دارد. خب این یک کاری است که شما به فرض اینکه شما یک طلبه ، یک دانش آموز، یک دانشجو، یک فردی را آقا خانم فعال می کنید ، اینجا می گویند عرصه کار برای او هست. همچنین در بخش مثلا بسیج سازندگی باز رفقای ما رفته اند آنجا، همین چیزی که شما فرمودید، الان شبکه گفتمان ساز بسیج سازندگی ، ما الان دوتا مجموعه داریم که حلقه میانی دارند. یکی بسیج سازندگی ، یکی قرب است. ما الان در هردوی این مجموعه ها، بچه ها حضور دارند با همین رویکرد ، شبکه ی گفتمان ساز را فعال کرده اند، خب کار ما طلبه ها گفتمان سازی است. آن ها خودشان بخش عملیات دارند. حالا اینکه مثلا در عملیات درست عمل کردند یا نه ،آن باید در واقع مسئولین عملیاتشان بیایند بگویند. البته من موافقم که باید یک مطالباتی هم اینجا بشود اما واقعا در حوزه تخصصی ما نیست. من خیلی هم خودم سردر نمی آورم اگر یک موقعی من و دوستانم بخواهیم برویم آنجا، طرف می تواند با یک گزارش ساده ، به ما مثلا بفهماند که بله ، نگاه کنید، ( یکی از حاضرین: همه ی این کارها را انجام دادیم) بله ، ماها هم اینکاره نیستیم. آنها خودشان نهادهای نظارتی دارند.
-استاد وظیفه ما گفتمان سازی است منظورتان ، درست است؟
-استاد: آقا این را می فرمایند. بله آقا می گویند وظیفه اصلی طلبه ها گفتمان سازی است
-گفتمان سازی یعنی چه اصلا؟ ( صحبت حاضرین)
-استاد: ببینید پیگیری خروجی ، زمانی اتفاق می افتد، اگر شما در گفتمانتان ، گفتمانتان با این پیوست باشد که همان نکته ای که آقا همیشه می گویند، می گویند من روی زمین را کار دارم. باید گفتمان فرض کنید حلقه های میانی، با این باشد که آن مجموعه بگوید که آقا وقتی تو گفتمانت بهت رسید و انجام دادی، باید روی زمین هم نتیجه اش بیاید. باید یک گفتمان شاملی باشد. ولی باز هم هرکاری شما بکنید، ورود ما به آن حیطه ، در واقع اتلاف انرژی است. من حیطه تخصصی ام گفتمان سازی است. منِ طلبه منظورم است. منِ دانشجویی که زبان دارم. ولی آن کسی که مثلا فنی است، می فهمد، جهادی کار است، او با یک نگاه متوجه می شود که مثلا این ها فریبش داده اند یا واقعی بوده.
-گفتمان سازی را معنا کنید یک لحظه ما بدانیم گفتمان سازی، یعنی الان منِ طلبه چجوری باید گفتمان سازی انجام بدهم؟
-استاد: خود آقا فرآیند گفتمان سازی را تبیین و تکرار می گویند. تبیین و تکرار. و می گویند زمانی گفتمان سازی انجام می شود که مثل هوا بشود که همه تنفسش کنند. بعد آقا می گویند یکی از گفتمان های موفق، گفتمان جنبش نرم افزاری بود که آقا می گویند اینقدر ما گفتیم، گفتیم و تبیین کردیم، گفتیم ، گفتیم ، گفتیم تا دانشگاه این را فهم کرد و حرکت کرد. اصلا گفتمان تحول را آقا هی در حوزه گفتند، گفتند، و خب الان می بینید بسیاری از طلبه های جوان، دنبال این هستند و بعد ثمره اش همین شد فقه معاصر تشکیل شد، کتابهای درسی دارد اصلاح می شود، رشته ها دارد چه می شود. مثلا گفتمان صرفه جویی. حالا چیزهای خرد را هم بگوییم. گفتمان جمعیت. گفتمان مقاومت. گفتمان دفاع از فلسطین. یعنی این ها به محض اینکه تبدیل می شود به یک هوایی ، همه مردم باهاش دیگر ارتباط می گیرند. بعد آقا می گویند وقتی گفتمان ساختید، شما عملا دولت را هم ملزم می کنید. الان شما اربعین را ببینید. یک موقع هست شما گفتمان اربعین نداشتید. آن سال های اولی را یادتان است؟ سال مثلا 82. من آن سال اتفاقی رفتم اربعین. خب خیلی اذیت می شدیم. هیچی نبود. خوش خوش باید می رفتی و تشنه و این ها و اذیت می شدی و اینها. ولی وقتی که همه مردم مطالبه کردند ، حالا همه مردم نه، این چهار پنج میلیون، یا مثلا بیست میلیون مطالبه می کنند، سه چهار میلیونشان می روند. خب این باعث شد دولت ها بیایند نمی دانم چهاربانده کنند اتوبان را ، نمی دانم هرمشکلی که بود را از یکسال بعد، الان از بعد ا ز اربعین کمیته اربعین شکل می گیرد. شروع می کنند کار کردن. حالا شما فرض بفرمایید ما یک گفتمان دیگری هم پیگیری کنیم. آن گفتمان مجبور می کند دولت را. مثلا گفتمان ساده زیستی را یکدفعه شما عرف کنید. مجبور می شود دولت ولو تصنعا، مجبور می شود آن نماینده مجلس ولو تصنعا این بیاید و خودش را تطبیق با گفتمان بدهد.
-دوستان اگر فرمایشی سوالی ندارید
-استاد: شام هم می دهید یا نه فقط نماز می دهید؟
-شام دیگر قرار شده که منزل ان شاءالله
-استاد: شب جمعه است دیگر، خانواده ناراحت می شوند
-استاد یک نکته خیلی مهم ماند. این تشکیلات لازم دارد. من یک طلبه نمی توانم بروم آنجا بگویم مردم اینجوری. این تشکیلات لازم دارد. این گفتمان سازی نیاز دارد که یک تیمی همراهت باشد که مثلا همه این را بیان کنند که تکرار هم بشود همانطور که شما می فرمایید
-استاد: ببینید الان مثلا؛ تشکیلات منظورتان چیست؟ الان نگاه کنید، خود گفتمان انقلاب را که طلبه ها رفتند پخش کردند، خیلی تشکیلات خاصی نبود. من فهمیده بودم شاه بد است باید برود. من همه جا رفتم گفتم. ولو اینکه در خانه ی پسرخاله ام باشد. می دانید چه عرض می کنم؟ اگرچه که تشکیلات یقینا کمک می کند ولی آقا فرمودند هروقت دیدید که مجموعه بالاسری اختلال دارد، آتش به اختیار عمل کنید. اگر تشکیلات مثلا شکل بگیرد؛ الان مثلا کاری که مثلا حاج آقای اعرافی کردند. سال گذشته برای جهاد تبیین، یک دوره ای را تعیین کردند. امسال هم دوباره شنیدم از هفده بهمن می خواهند تا بیست و سوم را تعطیل کنند برای دهه فجر. حالا یکی دو روز قبل از دهه می شود. برای انتخابات شنیدم قرار است این در واقع حکم تبلیغی معاونت تبلیغ را توسعه بدهند تا انتخابات برسد. خب این یک کار تشکیلاتی است دیگر. تسهیل می کند برای طلبه ، حضورش را در عرصه گفتمان انتخابات. از این کارها می شود کرد. ولی من فکر می کنم، ببینید مشکل ما ، حالا نمی دانم ایرانی ها اینجوری اند یا کل جهان هم شاید اینجوری اند، این است که ما در یک کشور در واقع فئودالی و شاهنشاهی زندگی کردیم ، فرهنگ ما این است که قربان چکارکنم؟ این حالت انتظارِ قربان چکار کنم، آفت ماست . به بچه های بسیج، آقا می گوید این کار را بکنید، بعد بچه های بسیج می روند به فرمانده مثلا سپاه آن منطقه می گویند آقا ما چکار کنیم. می گوید آقا به شما گفته دیگر. شما چرا باید بروی بپرسی ؟ دیگر کسب تکلیف چرا می کنید؟ آقا تکلیف را می گویند، خودتان دور هم جمع شوید عملیات کنید. همه اش حالت انتظار داریم ، یعنی منتظریم حوزه برنامه ریزی کند. منتظریم . آقا دقیقا برعکس این را می گویند. می گویند شما بیایید گفتمان سازی کنید آنها می آیند با شما خودشان را تطبیق می دهند. به ذهنم می آید که یک جمله ای از آقا من عرض بکنم. آقا در دیدار با شورای انقلاب فرهنگی سال گذشته گفتند باید ما بازسازی انقلابی کنیم ساختارهای فرهنگی را. و گفتند منظورمن از بازسازی انقلابی ساختارهای فرهنگی بازسازی انقلابی سازمان تبلیغات و نمی دانم وزارت ارشاد نیست. آنها هم باید بشود ولی گفتند انقلاب آمد ،ساختار های فرهنگی منظورشان ذهنیت هاست،ذهنیت های مردم را بهش حمله کرد، با آن روحیه تهاجمی هرانقلابی ما نمی توانیم به ما می توانیم تبدیل شد. غربگرایی به غرب گریزی تبدیل شد. آقا می گویند الان من نگاه می کنم می بینم همان جریان دارد برمیگردد. ارتجاع دارد اتفاق می افتد. به بچه ها می گویند بیایید کار کنید، می گویند بودجه نیست. نمی گذارند. آقا می گویند این همان ما نمی توانیمِ زمان شاه است با تعبیر من یک پوشش جدید بهش زده اند. می خواهم عرض بکنم اگر ما بخواهیم این در واقع دغدغه آقا تامین بشود، باید گفتمان حرکت عمومی در کشور شکل بگیرد ، خب الان همین گفتمان رفته تبدیل شده به دست یار مردمی سازی رئیس جمهور. شورای عالی جهاد شده. یعنی همین گفتمان باعث شد رئیس جمهور، یک نفر را بگذارد به عنوان دست یار مردمی سازی، همین آقای عبودتیان که خودش بوده در کف میدانِ از نمی دانم بافق است تفت است کجاست ایشان، میبد است.
-دستیار آزادی ها و حقوق مردم هم باز انتخاب شده، در این هفت هشت ماهه. یعنی بعد از دستیار مردمی، دوباره باز حقوق مردم و آزادی های اساسی مردم، باز یک دستیار جدید گذاشتند
-استاد: ببینید همه کارها، هرچقدر دور می زنیم باز می خورد به ما. یعنی همانطوری که انقلاب پیروزی اش آقا فرمودند بخاطر طلبه ها بود، حضور طلبه ها، اگر می خواهید هر فرهنگی را شما نهادینه بکنید باید بیاییم ما یک فکری بکنیم. حالا اگر مسئولین حوزه و نهادهای تبلیغی کمکمان آمدند که یاعلی. نیامدند به نظر من خود شروع کار و نشان دادن یک الگوی موفق مثل طرح صالحین، آقای دسمی نایستاد سپاه به او ابلاغ کند. یک طرحی را خودش درست کرد. حلقه مطالعاتی درست کرد. نمی دانم حلقه معارفی و این ها درست کرد. حلقه صالحین درست کرد. بعد بسیج آمد نگاه کرد دید خیلی چیز خوبی است، این را برداشت توسعه داد. بچه های موسسه آستان قدس رضوی ، آمدند یک طرحی را برای بحث های معرفتی درست کردند، یک دوره سه روزه ای مثلا مشهد امام رضا علیه السلام گذاشتند، شبکه سه دید خیلی جالب است آمد پشت این کار و جمعیتشان مثلا از چندهزار نفر یکدفعه رسید به چندده هزار نفر. می خواهم عرض کنم گاهی اوقات یک کارهایی ، مثلا آن کاری که آقای درستکار است کی هستند در فارس انجام دادند در واقع رویداد جت را تعریف کردند برای جهاد تبیین دانش آموزی. ایشان آمد انجام داد خودش تنهایی ، بعد در یک منطقه ای. بعد این منطقه را توسعه داد ، شد استان فارس. الان کل کشور رویداد جت دارند. می خواهم عرض کنم می شود. هم در بحث های جهادی هم در بحث های فرهنگی. هم در بحث های تولید دانش. هم در بحث های سیاسی امنیتی. می شود با نمونه های موفق پیش برویم . مردم وقتی نمونه موفق را ببینید این ها حتما الگو برداری می کنند.
-تشکر می کنیم از استاد، استفاده کردیم از بیانات ایشان.