به گزارش خبرنگار پایگاه فرهنگی اجتماعی آحاد، حجت الاسلام وحید نجفی، از مسئولین مرکز مطالعات راهبردی حوزه علمیه طی یادداشتی به بررسی موانع ذهنی مشارکت مردمی و راهکار اساسی مردمی سازی حاکمیت پرداخته است که در ادامه مطالعه می نمایید:
حرکت با یقظه (بیداری) شروع می شود، اما بدون افق و آرمان به ثمر نمی رسد.
فهم زشتی مهجوریت قرآن، با نگاه به مصحف غبار گرفته روی طاقچه، نقطه آغاز خوبی است، اما مقصد حرکت را باید روشن کرد و الا در صوت و لحن می مانیم و خیره شدن به نور، ثمری جز ضعف بینایی ندارد!
نسخه شنیداری این یادداشت:
کلیشه های راهزن
تعریف مقصد به مومن شدن تعبیر رسایی نیست، خصوصا در بستری که ذهن ها به فهم دین فردی عادت کرده اند و نگاه سکولار حتی در فقه با نگاه های جزئی و فردی جولان می دهد. گویی سنت های تاریخی ما را بدان عادت داده اند که جایگاه اصول و مبانی را در اعتقادی ذهنی بدانیم و دنبال امتداد عملیاتی آن نگردیم. از همین رو شعارهایمان نیز ارتباط روشنی با مشی و طریقت زندگی مان ندارد.
جایگاه جماعت
حال بیایید غبار از یک شعار یا اعتقادمان کنار زده و واقعا به امتداد و لوازمش بیندیشیم که باور بدان ما را باید به چه می رساند و اکنون در کدام نقطه قرار گرفته ایم؟
گزاره های متعددی درباره جایگاه مردم و اجتماع را می توان در باورهایمان یافت:
دست خدا با جماعت است، رسالت انبیاء آن است که مردم را به اقامه عدل به پا دارند (نه آنکه عدالت را بیاورند) و…
اما آیا در عمل بدان پایبند بوده ایم و ممشای زندگی مان طبق آن شکل گرفته است؟
یا آنکه واقعیت رفتارمان، همان بیان بنی اسراییل است که ای موسی: ما همین جا نشسته ایم، تو و خدایت بروید و اقدام کنید!
مردم و اقتصاد
شاید و شاید درست می گویند که فرهنگ زهد، مانع توسعه اقتصادی بوده، اما مسیری که طی شد، تلاش برای تبدیل ذهنیت از زالوصفتی برخی، به ارزش سرمایه داری بود، لزوم طبقه ای که ثروت های انباشته شان بتواند بر مدار خصوصی سازی صنایع بزرگ و پتروشیمی ها و… بدمد و این ارزش تا بدان جا پیش رفت که، اگر در فرآیند تعدیل، 15 درصد جمعیت کشور زیر چرخهای توسعه له شوند، اشکال ندارد؛ زیرا این هزینه توسعه است! (پرویز داودی، معاون اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی و از تئوریسینهای اقتصادی دولت سازندگی)
روکش این سخن شنیع نیز آن بود که بگذار سرمایه دار سرمایه اش بیشتر شود تا در کنار آن کارگر و نیروی کار نیز منتفع گردد.
یعنی بنشینیم به تماشا، تا خدای بازار کارش را بکند، شاید ریزه خوار سفره اش شویم!
مومنان واقعی
این مسیر در جامعه ای بود که شعار خط امام را می دادند، اما به مثابه او به قدرت مردم ایمان نداشتند، همو که با تکیه به این قدرت، شاه مستظهر به ابرقدرت را به زیر کشید و نشان داد از انقلاب تا دفاع مقدس و نهضت سوادآموزی و… همه با همین قدرت مردمی به سامان می رسد و خلف او نیز مکرر گفت که:
در همه امور اگر مردم وارد میدان شدند، مشکلات حل خواهد شد.(۱۱/۱٠/۹۱)
حضور مردم هیچ جایگزین دیگری ندارد.(۱۲/۵/1۴٠٠)
و ام المسائل ما نیز آنجاست که مردم نیستند:
هر جایی که مسئولین کشور توانایی مردم را شناختند و به کار گرفتند، ما موفق شدیم، هر جایی که ناکامی هست، به خاطر این هست که ما نتوانستیم حضور مردم را در آن عرصه تامین کنیم.(۲٠/۷/۹٠)
جهش تولید با مشارکت مردم
حال در مرحله جامعه پردازی از مراحل نیل به تمدن نوین اسلامی و در زمانه گذر از پیچ تاریخی و نزدیکی های قله، بار دیگر تاکید شده است که مشکلات زمین مانده، با به صحنه آمدن مردم حل شود، که این مشکل در مقابل آنچه حل شده و پشت سر گذاشته شده، نباید ما را از حرکت پرشتاب و باامید بازدارد.
لوازم حرکت
البته این حضور، حرکتی جهادی است که تلاش و پشتکار می طلبد.
لوازمی دارد مثل آنکه شرکت در جبهه ها، حساب و کتاب و مقدماتی داشت و مشارکت در سطوح مختلفی از نقش آفرینی بود.
موانعی دارد مانند آنکه امثال بنی صدر بر دادن نقش به توده ها، ابا می کردند و با ژست تخصص گرایی علیه آن موضع می گرفتند.
و ساده اندیشانی دارند که می خواهند ضعف خود را به گردن مردم بیاندازند و…